عصر پنج شنبه با dCS Scarlatti/Krell Evo One/Wilson 8

عصر پنج شنبه با dCS Scarlatti/Krell Evo One/Wilson 8

جمعه 26 اکتبر 2007
/ / /

بنام خداوندی که درک زیبایی را به انسان ارزانی داشت.

krell.jpg
یک عصر پنج شنبه استثنایی دیگه رو در تهران تجربه کردم. ساعت تقریبا 3 بعد از ظهر میهمان یکی از دوستداران صدا Audiophile در تهران بودیم. به همراه جناب آقای رحمانی (مدیر شرکت یارامانا) به منزل این دوست گرامی رفتیم. حتما کسانی که این وبلاگ رو میخونند میدانند من آدم احساساتی هستم و این جور موقع ها خیلی ذوق زده میشم. البته شاید حق با شماست اگر فکر کنید تنها باید در مورد صدا بنویسم آنهم خیلی بدور از احساسات اما من دوست دارم هر چه اتفاق افتاد را گزارش کنم و احساسم رو در مورد چیزهایی که دوست دارم پنهان نکنم. فکر نمیکنم احساسات من ضرری برای کسی داشته باشه و فکر میکنم بهتره خواننده این کار رو تبلیغ برای برند یا شرکتی فرض نکنه. قبلا به اندازه کافی در مورد نگاهم به برندها توضیح دادم و لازم نمیبینم دوباره اونها رو تکرار کنم. اگر جای من بودید حتما براتون جالب بود که بشنوید چه سیستمی قراره دمو بشه. مدل جدید (Scarlatti) رفرنس dCS با Pre/Power رفرنس Krell Evo One & Two و بلندگوی Wilson Audio Watt/Puppy System 8 . البته در کنار این سیستم نمایشگاهی از سیستمهای صوتی دیگه هم برپا بود. به این دوست عزیز گفتم فکر میکنم اگه کسی بیاد اینجا دیگه لازم نیست بره CES و تقریبا هرچی کامپوننت دوست داشتنی به ایران اومده در خانه این دوست گرامی پیدا میشد. ایشان غیر از اینکه به موسیقی علاقه مندند یک کلکسیونر هم هستند و بهترین کامپوننت ها رو جمع میکنند. باور کنید بهشت تقریبا برای من همچین جایی میتونه باشه. دورروبر آدم همه چیزهایی که دوست داره. فکر نمیکنم چنین پنج شنبه ای رو دیگه تجربه کنم. مدل الگزاندریای ویلسون و دوئت بهمراه مدلهای Sonus Faber و مارک لوینسون 33H ، 32 Pre ، 383 ، Krell FBI و Pre جانسون و …
چیزی که خیلی برام دلپذیر بود سلیقه میزبان بود در فراهم کردن چنین فضایی. کلی عکس گرفتم و عکسها رو اینجا گذاشتم تا ببینید (روی هر عکس کلیک کنید تا بزرگ شود) و لذت ببرید. یک واحد کاملا جدا برای موسیقی در نظر گرفته شده بود. فضایی بزرگ و کاملا مناسب برای شنیدن صدا با نورپردازی عالی (نور طبیعی هم بود) . اتاق خیلی معماری و دکوراسیون خوبی داشت و همه چیز چشم نواز و خوب بود. اتاق اصلا شلوغ و پر از وسایل جورواجور نبود و این مساله به احساس آرامش شنونده کمک میکرد. باید به این دوست عزیز بخاطر چنین حسن سلیقه ای تبریک بگویم ، خیلی عالی بود. این همه زیبایی خیلی به شنونده کمک میکنه و من فکر میکنم فضای شنیداری خیلی شاخص مهمی هست. اول از این جهت که در یک واحد مجزا شما نگران این نیستید که دیگران صدای موسیقی رو میشنوند و با خیال راحت میتوانید موسیقی گوش کنید. دوم اینکه میتوانید اتاق رو هرجور که دلتون خواست تغییر بدید ، مثلا جای سیستم ها رو تغیر بدید یا اتاق رو آکوستیک کنید و… سوم اینکه فضای بزرگ به Presense بهتر صدا کمک میکنه و اجازه میده صدا براحتی در اتاق نفس بکشه و جریان پیدا کنه. پترن ویلسون خیلی کمک میکرد تا در بیشتر نواحی صدایی یکدست و شنیدنی داشته باشیم. مساله مهم بعدی سکوت فضا بود ، اگر کسی داخل خانه حرف بزنه یا یک منبع صوتی دیگه در حال پخش صدا باشه شنیدن صدا کمی اعصاب خوردکن میشه و تمرکز شنونده رو به هم میریزه. خود من بیشتر اوقات وقتی موسیقی گوش میدهم که کسی در خانه نیست. نبودن آدمها و منابع نویز به ایجاد حس آرامش خیلی کمک میکنه. فکر میکنم هر چقدر زیبایی محیط ای که در آن زندگی میکنیم و یا به صدا گوش میدهیم بیشتر باشد میزان استرس ناخودآگاه انسان کمتر است و انسان آرامش بیشتری دارد. خلاصه اینکه فضای شنیداری اتاق فوق العاده بود و صدایی که در آن شنیده میشد فوق العاده تر.
باید اول از آقای رحمانی تشکر کنم که چنین امکانی رو فراهم کردند و بعد هم یک تشکر ویژه داشته باشم از این دوست بسیار گرامی هم بابت پذیرایی عالی و هم بابت اینکه این امکان رو فراهم کردند تا من یک تجربه فوق العاده دیگه داشته باشم. چنین تجربیاتی برای هرکسی حتی در همه دنیا هم خیلی کم پیش میاد و من واقعا سپاسگذارم بخاطر لطفی که این دوست عزیز به من داشتند.
خب حالا نوبت صداست.
صدا بیش از انتظار من ظاهر شد و مسائلی رو من در حین شنیدن صدا فهمیدم که خیلی برام با ارزش بود. اول از چیزهایی که فهمیدم مینویسم ، مهمترین مساله اینکه بنظر میومد کامپوننت های dCS و Krell EVO در کلاس خیلی بالایی از Neutrality قرار داشتند. میدونید منظورم از Neutrality چیه ؟ یعنی صدای آنها شنیده نمیشد ، یعنی سیستم شاخص ای نداشت که به صدا اضافه کنه ، یعنی موسیقی خالص ، یعنی بدون Coloration ، یعنی بدون محدودیت ، یعنی اصلا در زنجیره صدا نبودن ، یعنی از سیستم بیرون آمدن و کنار رفتن ، یعنی نمیشد در مورد محدودیت این دو کامپوننت Review نوشت. میتونم کلی ازصداشون تعریف کنم اونم بخاطر تفاوت صدایشان با دیگر کامپوننتهایی که تابحال شنیدم اما گوشم نمیتونه در مورد محدودیتشون بنویسه. قبل از رفتن به خانه این دوست داشتم فکر میکردم میتونم در مورد صدای dCS چیزی بنویسم اما با شنیدن صدا فهمیدم این کار اصلا ساده نیست. به یک مساله مهم پی بردم ، در این کلاس Upstream (منظورم الکترونیک سیستم هست) تحلیل نوشتن به این شکل که شنونده محدودیت های هر کامپوننت رو در Upstream گزارش کنه برای من کار خیلی سختی هست و در شرایط فعلی امکان نداره. هم باید صداهای بیشتری در این کلاس دقت بشنوم و هم در طولانی مدت صدای اونها رو تجربه کنم و هم رکوردهای رفرنسی داشته باشم. یاد حرف دوست بسیار خوبم جنای آقای مهندس پوینده افتادم که میگفت اکبری باید بیشتر صدا بشنوه و تجربه اش رو زیاد کنه. واقعا همینطوره و من میتونم تا یک حدی از دقت رو تحلیل کنم اما برای درک محدودیت های کامپوننتهایی در این کلاس Neutrality احتیاج به تجربه شنیداری بیشتری دارم. من خوشحالم از اینکه صادقانه حرف میزنم و محدودیت هام رو انکار نمیکنم و فکر میکنم هر کسی بهتره با درک بهتر توانائیهاش در مورد کامپوننتها نظر بده. برای من کار آسانی هست کلی اینجا سروصدا کنم تا شما فکر کنید چقدر خوب همه چیز رو میفهمم اما من فکر میکنم بهتره نظر دادن انسان در مورد چیزی با آگاهی کامل باشه نه حدس و گمان و…
واقعیت ای که من حس کردم ضمن 3 ساعت ای که به صدا دقت میکردم این بود که بلندگو نیاز به کارکرد بالای 200 ساعت داشت و اینکه dCS و Krell Evo خیلی Neutral بودند. همانطور که میدانید بیشترین تفاوت در صدای یک سیستم به صدای بلندگوها برمیگردد و بلندگو ها حتی در کلاس های قیمتی خیلی بالا هم کاملا با هم تفاوت شاخص دارند. برای همین است که مساله Break-in در مورد یک بلندگو خیلی مهم هست و اگر بلندگو کامل Break-in نشود صدای سیستم از حداکثر پتانسیل سیستم خیلی فاصله میگیرد. یک سورس دیجیتال Break-in نشده در Macro خیلی تفاوت ایجاد نمیکند که یک بلندگوی Break-in نشده و بلندگو در یک سیستم حتما باید کامل Break-in شود تا بتوان در مورد صدا دقیقا نظر داد. شاید باور این مساله برای شما مشکل باشد اما از نظر من یک بلندگوی Break-in نشده در Micro ممکنه زیر 50% کارایی خودش صدا بدهد. خصوصا در سیستمهایی در این کلاس دقتی مهمترین پارامترهای صدا بعد از Break-in کامل خودشون رو نشون میدهند. پارامترهای مهمی چون Texture ، Vibrancy و palpability & immediacy (احساس نزدیکی Directness و Realism). با همه این مسائل صدای ویلسون سیستم 8 حتی در این حالت صدای خیلی خوب و راحتی داشت و من اینجا از این دوست عزیز خواهش میکنم بدون دست زدن به کابلها و تغییر دادن هیچ کامپوننتی اجازه دهند سیستم بیشتر از 400 ساعت کار کند. مطمئن هستم بعد از این زمان صدا به نقطه اوجش خواهد رسید. البته اگر صدا کامل Break-in بشه و من دوباره دعوت بشم فکر نمیکنم از اونجا به این راحتی ها بیرون بیام (گفته باشم).
فکر میکنم بد نباشه از صدا بنویسم و شرحی از تفاوتهای این صدا با آنچه تابحال شنیده ام رو تصویر کنم. فضای آکوستیکی از نظر حجم مناسب و در ولوم پایین و متوسط مشکلی نداشت. شاید نبودن مواد جاذب یا Diffuser از سکوت صدا میکاست و تا حدی SoundField رو تحت تاثیر قرار میداد اما صدا راحت بود و مشکل جدی حس نمیشد. این اتاق پتانسیل خیلی خوبی داره تا به یک وضعیت خیلی خوب آکوستیکی برسه بدون اینکه نیاز باشه خیلی از مواد جاذب استفاده بشه. فکر میکنم بشه با کارهای نسبتا ساده بازگشت ها رو کامل کنترل کرد و به یک محیط نسبتا ایده ال رسید. فاصله بلندگوها بدلیل حضور الگزاندریا بیش از 3 متر بود و بنظر میرسید سیستم 8 برای مقایسه در کنار الگزاندریا گذاشته شده و سیستم بر اساس سیستم 8 چیده نشده بود. جالب بود حتی با این فاصله زیاد تصویر نسبتا خوبی داشتیم ، مطمئن هستم کمتر بلندگویی توانایی های ویلسون رو در Soundstaging داره. اگر یادتان باشه قبلا در مورد سیستم 8 تحلیل مفصلی نوشتم و هرچه از صدا دستگیرم شده بود برای شما بیان کردم. اینبار ویلسون با Upstream ای جمع شده بود که یک کلاس بالاتر از Upstream قبلی می ایستاد. کابل بلندگو بنظر 3 متر یا شایدم بیشتر از 3 متر طول داشت و مدل رفرنس Transparent با مدار جبران ساز بود. صدا خیلی حالت گرفته و Polite نداشت هرچند بنظر میرسید با کارکرد بیشتر حالت گرفتگی اون کاملا محو بشه. چی میشه اگه این سیستم رو بعد Break-in کامل هم بشنوم چون سیستم 8 در تحلیل قبلی که براتون نوشتم نشون داده بود خیلی در Micro و Macro هر دو توانایی داره و تنها کافیه صدای این بلندگو کامل Warm-up بشه. اما در این شرایط هم سیستم توانایی های بالای خودش رو کاملا به رخ شنونده میکشید و فضایی از صدا میساخت که شنونده رو کاملا تحت تاثیر قرار میداد. بیشترین جزئیات صدا خیلی راحت رندر میشد و حالت خلوص صدا خیلی بالا بود که باعث میشد شنونده ره یافت بسیار بالایی به صدا داشته باشه. احساس کردم هر چیزی این وسط میتونه اثرش رو شنونده حس کنه. با چنین سیستمی میشه براحتی در مورد اثر پنل روی بلندگو بر روی صدا حرف زد ، در مورد اثر آکوستیک حرف زد ، در مورد کیفیت رکورد حرف زد ، در مورد برق سیستم و کابلها و کوچکترین تغییراتی نظر داد. اگر یادتون باشه قبلا گفتم برای تحلیل نوشتن در مورد یک کامپوننت خاص در زنجیره صدا نیاز به سیستم رفرنس داریم و من فکر میکنم با این Setup میشه در مورد خیلی از اثرات حتی کوچک نظر داد. اما چرا من تحت تاثیر قرار گرفتم؟ دلیلش این بود این جزئیات بالا در صدا خیلی راحت و گوش نواز پخش میشد. انگار سیستم رکورد رو کامل بدون دخالت خودش پخش میکرد و این خلوص صدا لذتبخش و آرامش آور بود. احساس میکردید دریچه بزرگتری از صدا بروی شما باز شده و بیشتر در جریان اطلاعات صدا در کل ناحیه فرکانسی قرار گرفته اید. هر استرینگ صدا فضای خودش رو داشت و جریان خودش رو بدون تداخل یا احساس گم شدگی در صدا. این احساس Separation در استرینگهای صدا و نداشتن کوچکترین خطای ریتم یا تداخلی به شنونده اجازه میداد بدون هیچ استرسی در جریان کوچکترین تحرکات در صدا قرار بگیره. حتی استرینگ های پس زمینه هنگام کاهش ولوم حالت محو Blur پیدا نمیکردند و خودشون رو حفظ میکردند. فکر میکنم Upstream این سیستم حتی برای فرمت SACD به انتها رسیده باشه و خیلی نتونیم در مورد صدای اون حرف بزنیم. بنظر میرسید این اندازه Neutrality در Upstream کاملا این اجازه رو میده که در مورد کیفیت تجهیزات استودیویی که رکورد در آن ضبط شده نظر بدهیم. در صدا احساس Openness ، راحتی و کنترل بالا حس میشد و احساس میکردید موسیقی در حال پخش هست نه انرژی و این حالت سکوت خیلی احساس آرامش رو به شنونده منتقل میکرد. صدا خود موسیقی بود نه چیز دیگه و با نرمی و ملایمت خاصی پخش میشد. این ملایمت مثل لامپ نبود که چیزهایی رو سانسور کنه و دقیقا خود موسیقی بود. شکل و شاخص تصویر صدا در نواحی فرکانسی خیلی یکدست بود و کاملا حرکت هر استرینگ در تصویر براحتی حس میشد. وقتی سیستم خیلی Neutral نیست شنونده مجبوره برای شنیدن جزئیات در صدا دقیق بشه و ذهن رو مجبور کنه با صرف انرژی روی صدا متمرکز بشه اما این سیستمی که من شنیدم هیچ نیازی نداشت تا برای شنیدن جزئیات صدا شما تمرکز کنید. خیلی راحت مثل آب خوردن در جریان همه چیز قرار میگرفتید. صدا تا حد خیلی بالایی از سیستم آزاد بود و برای خودش پخش میشد. فکر میکنم در این کلاس صدا ، نوشتن خیلی مفید نباشه و باید این صدا ها رو خودتون بشنوید. اگر اجازه بدید در مورد dCS حرف بزنم. فکر میکنم یه تفاوتهایی در صدا در مقایسه با دموی قبلی سیستم 8 به سورس دیجیتال بر میگشت. البته این حدس هست و فکر میکنم حدسم بالای 80 درصد به واقعیت نزدیک هست. صدای dCS در مقایسه با تمام سورس های دیجیتال قبلی که شنیده بودم در ناحیه وسط و خصوصا بالا تفاوت شاخص داشت به این شکل که اصلا احساس Compress در تصویر صدا در ناحیه mid/high نبود و هر استرینگ دراین نواحی فرکانسی تصویر عمیق تر ، Layered تر و بهتری داشت و مشخصه تصویر با افزایش فرکانس تغییر حالت نداشت. صدا در این نواحی خیلی Pure و طبیعی بود. هم گسترش ناحیه بالا زیاد بود و هم detail بالایی داشت و هم این جزئیات آرامش آنالوگ رو در صدا با خودش داشت. قبلا در مقایسه آنالوگ با دیجیتال نوشته بودم هم تصویر صدا تغییر مشخصه داشت و هم بافت صدا اما اینبار تصویر صدا اون بعد و Scale رو داشت اما بافت صدا دیجیتال بود. البته بافت صدا به هیچ وجه حتی قابل قیاس با سورس هایی که تابحال شنیدم نبود اما فکر میکنم میشد تشخیص داد صدایی که داره پخش میشه آنالوگ نیست و بنظر من این مساله محدودیت فرمت 16 بیت دیجیتال رو نشون میداد و نه محدودیت dCS رو و من فکر میکنم با Scarlatti صدای 16 بیت به انتهای کیفیتش رسیده بود. جالب بود ، رکوردی پخش شد که با میکرفن لامپی رکورد شده بود و شما اون حالت لامپ و آنالوگ بودن رو در ambience صدا حس میکردید و این نشون میداد چقدر Upstream حالت Neutral داره و کارش رو دقیق انجام میده. بازهم مرسی از این دوست گرامی .
بنظرم Krell Evo در مقایسه با FPB در ناحیه بالا گسترش بیشتری داره و صدا white تر هست. در ناحیه پایین صدا صدای Krell بود Powerful و Physical و احساس من این بود در ناحیه وسط Evo خالص تر و Neutral تر از FPB صدا رو رندر میکرد با شفافیت بیشتر ، بقول خارجی ها با حالت کریستالی بیشتر. چند تا آلبوم در ابتدا پخش شد که Vocal صدایی فوق العاده صاف و لطیف در ناحیه وسط داشت و احساس میکردید نویز صدا تقریبا صفر هست. نه فقط سکوت بلکه در پارامترهای دیگه ای من این احساس رو داشتم که Upstream صدا رو به انتها یعنی High-end رسونده. صدایی سه بعدی و شناور Free Floaty Soundstage با Purity بالا که شنونده رو در آرامش کامل به موسیقی پیوند میداد. نه استرسی نه احساس شلوغی و بیرون زدگی در صدا ، نه احساس نا آرامی ، نه احساس Grain ، نه احساس Coloration ، نه احساس غیر واقعی بودن (illusion) ، نه احساس سانسور در صدا ، نه احساس Exaggeration در شاخصی ، نه احساس فشار یا Forwardness ای ، هیچ . تنها موسیقی پخش میشد و اکبری لذت میبرد. مرسی از این دوست عزیز. قبلا هم گفتم در این جور سیستمها رکورد های بد گوش آزار پخش نمیشوند مگر اینکه خیلی ناجور باشند و تنها او لطافت و حس و حال یک رکورد خوب رو ندارند. من با اجازه دوستان کلی رکورد وطنی اونجا تست کردم و از صدا لذت بردم. یکی از اونها سنتور آقای پشنگ کامکار بود در آلبوم بارانه که اونجا شنیدم. خیلی خوب بود فکر کنم پشنگ هم باورش نشه اینقدر خوب ساز زده؟!
سعی کردم در لحظاتی به صدا دقت نکنم و ببینم وقتی ذهن روی صدا متمرکز نیست آیا یه نویزی در پس زمینه گوش رو آزار میده و یا نه شنونده رو به صدا دعوت میکنه. صدا اونقدر ملایم و دوست داشتنی بود که شنونده رو به موسیقی دعوت کنه و اصلا در رفتارش چیزی نبود که شنونده احساس خوبی نداشته باشه.

مفهومی به نام پایداری Stability هست که در مورد صدا بکار میبرند و به این معنی است که یک سیستم صوتی بتواند در طول زمان به شکل کاملی صدا را کنترل کند و با تغییرات سیگنال موسیقی میزان کنترلش روی صدا کاهش نیابد. سیگنال موسیقی تغییرات زیادی در طول زمان داره و ممکنه بشکلهای زیر سیستم را تحت فشار قرار دهد. بعدا در مورد انواع استرینگهای صدا خواهم نوشت فعلا همینقدر بگویم که در شرایط زیر یک سیستم صوتی تحت فشار قرار میگیرد و ممکن است تغییر حالت در صدا بوجود آورد :

1. ضربات و جهش های ناگهانی سیگنال صدا در هر یک از سه ناحیه فرکانسی

2. کشیدن جریان زیاد در ناحیه پایین Bass بشکل پیوسته (مثلا یک ثانیه)

3. افزایش سرعت و دینامیک استرینگهای موسیقی

4. پیچیده و شلوغ شدن موسیقی بشکل افزایش تعداد استرینگها و پیچیدگی شکل هارمونیکی استرینگها

5. افزایش تعداد استرینگهای موازی مثلا نواخته شدن چند ساز ویولون همزمان

6. افزایش ولوم Loud صدا

7. افزایش انرژی در فرکانسهای بالا

اگر یک سیگنال صدا در طول زمان این حالات را داشته باشد و در مقاطع زمانی بشکلی سیستم را تحت فشار قرار دهد سیستم توانائیهایش را نشان میدهد و هرچقدر کنترل بهتری در طول زمان داشته باشد میگوییم سیستم Stable تر یا همان پایدارتر هست. اکثر سیستمها در شرایطی که ذکر شد کنترل صدا را تا حدی هر یک به اندازه نسبت عکس توانائیشان از دست میدهند مثلا در لحظاتی احساس میکنید کمی صدا فوروارد شده و یا کمی ریتم از دست رفته و یا کمی تصویر صدا تغییر شاخص داشته و یا کمی استرینگها قاطی پخش میشوند. در این لحظات کوتاه سیستم کنترلش روی صدا کاهش می یابد و شنونده احساس راحت را نخواهد داشت. یکی از بارزترین شاخصهای صدای dCS/Krell EVO در این بود که صدا فوق العاده حالت پایدار Stable داشت و همین مساله باعث میشد شنونده یک حس Relax و راحت در طول زمان داشته باشد. این سیستم در هیچ شاخصی در طول زمان کوچکترین ضعفی از خود نشان نمیداد و بقدری صدا حالت Stable داشت که شما احساس میکردید همه چیز تحت کنترل کامل هست.

نکته ای که در مورد Krell مشهود بود مساله افزایش ولوم صدا بود که خیلی حالت خطی داشت به این معنی که این آمپلی فایر با افزایش ولوم بالانس صدا رو تغییر نمیداد و انرژی سیگنال صدا در همه نواحی فرکانسی به یک اندازه افزایش می یافت. این حالت باعث میشه شما خیلی متوجه این افزایش ولوم نشوید مگر در حالتی که با بغل دستی تون صحبت کنید. دقیقا افزایش ولوم با این سیستم منو یاد افزایش سرعت ماشینهای گران انداخت. وقتی با یک ماشین گران رانندگی میکنید حتی در سرعتهای بالای 150 اصلا احساس زیاد بودن سرعت رو ندارید و افزایش سرعت خیلی برخلاف یک ماشین ای مثل پراید محسوس نیست. ما در Measurement ها این مساله رو نمیبینیم اما همه آمپلی فایر ها با افزایش ولوم و کاهش امپدانس بلندگو نمیتوانند در همه فرکانسها به یک اندازه جریان بدهند و اکثرا در ناحیه Bass کم می آورند.
چند نکته در ذهنم بود که اینجا مطرحش میکنم. اول اینکه برای من و دیگران کاملا مشخص بود که سیستم باید 400 ساعتی کار کنه تا به حالت Optimum خودش برسه اما من با تجربه ای که داشتم فکر میکنم یک پارامتر هست که حتی بعد از Break-in کامل میتونه باز هم بهتر بشه و اون حس نزدیکی صدا هست (palpability & immediacy). این پارامتر چیزیه که مینی مالیستها خیلی به اون اعتقاد دارند و میگویند برای حس شیداری خیلی مهم هست (در مورد مینی مالیستها در پست بعدی مینویسم). کابلها خیلی بر روی این پارامتر تاثیر گذارند و من فکر میکنم برای بیشتر شدن حس نزدیکی در صدا تا میشه باید اونها رو کوتاه انتخاب کرد. من فکر میکنم 3 متر برای طول کابل بلندگو خیلی زیاد هست و از اونجایی که ایشان Monoblock دارند این امکان فراهم هست که از یک کابل بلندگوی یک متری استفاده کنند. فکر میکنم این Tune خیلی به بهتر شدن این شاخص کمک بکنه. در مورد Bass هم باید بگویم Krell (بخاطر فیدبک منفی خیلی پایین) در مقایسه با دیگر طراحی های Solidstate امپدانس خروجی بالاتری داره و بهتره کابل بلندگویی که بین Krell و یک بلندگوی 3way قرار میگیره کوتاهتر باشه.
فقط همین رو میتونم بگم نه چیزی بیشتر.
باز هم مرسی از این دوست عزیز چرا که این تجربه برام بینهایت ارزش داشت.

10 Comments