لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش اول

لحظه به لحظه با Krell Evo CAST و Wilson Watt/Puppy 8 – بخش اول

چهارشنبه 6 فوریه 2008
/ / /
Comments Closed

اول اینکه دوست دارم از هیجاناتم بنویسم و دوست ندارم شما خیلی احساساتی بشوید چون این سایت برای تبلیغات برندها درست نشده بلکه برای آگاهی دادن درست شده.

ساعت شش و نیم بود که راه افتادم به سمت یارامانا و اول مدرس ترافیک خیلی زیاد بود و زیاد طول کشید تا به خیابان علامه برسم. آدم عاشق زمان و ترافیک رو از یاد میبره ، تعجب میکنم که Hi-Fi آدم کم حوصله ای مثل من رو این همه به تکاپو وا میداره. واقعا Hi-Fi برای من خیلی جذاب هست ، فکر میکنم همه ما یه جورایی عاشق این سرگرمی هستیم.

سیستم به شرح زیر بود :

Krell Evolution 505 CD Player

1.5 m CAST Cable from Source to Pre

Krell Evolution 202 Pre Amplifier

1 m CAST Cable from Pre to Power

Krell Evolution 402 Power Amplifier

Shunyata Research 1.5 m Speaker Cable

Shunyata Research Python Helix Powercord Two Set (each 2m) for Source & Pre Amplifier

اون تحلیل یادتون هست ؟ نوشته بودم طول کابل بلند چه تاثیراتی گذاشته بود و این دفعه سیستم دقیقا اون جوری که دوست داشتم Setup شد. بنظرم طول کابل بلندگو حتی کمتر از 1.5 متر به چشم می اومد. برام جای خوشحالی بود چون این مساله یک اتفاق خیلی خوب برام محسوب میشد. واقعا بدون رعایت مسائل ممکنه یک سیستم خیلی خوب صدای خوبی نده و شما رو به تعویض سیستم وادار کنه. من نوشته بودم شاخص هایی در صدا با Tune بهتر میشد و این بار رفتم ببینم تشخیص هایم چقدر درست بود. باور کنید نمی خواهم از خودم تعریف کنم و اگر زمانی اشتباهی هم بکنم حتما اونرو پنهان نخواهم کرد. من دنبال این نیستم که به همه ثابت کنم چقدر از های فای میدونم و تنها دلیل نوشتنم آگاهی دادن هست. قول میدم اگر هر زمانی تشخیص اشتباه دادم یا چیزی رو درست نفهمیدم از شما پنهان نکنم. اما صدایی که دیشب شنیدم تائید میکرد تشخیصم در مورد صدا اشتباه نبوده و همون پارامترهایی که انتظار داشتم به شکل کاملا محسوس ای بهتر شده بود. Immediately صدا بهتر شد ، گسترش ناحیه پایین و بالا هردو بهتر شد ، Transparency صدا کمی بهتر شد اما این شاخص خیلی به Break-in وابسته هست و باید ببینم بعد از Warm up چه تغییراتی داره ، Bass کاملا عقب رفت و از حالت Over Power خارج شد و البته هنوز کمی نیاز به Tune داره و Break-in کامل از نگاه من سیستم رو به یک استاندارد بالا خواهد رسوند.

سیستم تازه Setup شده بود و 400 ساعتی به زمان نیاز داشت تا به یک حالت راحت و پایدار برسه اما همین سیستم هم منو اونجا نگه داشت و نمیگذاشت از اتاق بیام بیرون. سیستم فضای Krell و Wilson رو که قبلا تشریح کردم داشت اما در شاخص هایی هم بهتر شده بود. حس Solidity (احساس سلامت) در صدا بیشتر شده بود و Bass نسبت به گذشته جمع شد رفت عقب بشکل کاملا مشخص و محسوس و البته هنوز سیستم باید کامل Warm up بشه تا به حالت پایدار برسه. در مقیاس خیلی کم حالت Over Power در این ناحیه هنوز حس میشه که فعلا نمیشه دقیقا فهمید چقدر و به چه چیزی این مساله وابسته هست. من تشخیصم 5 درصد به سازگاری کابل بلندگو با 402 برمیگرده ، 20 درصد به برق سیستم و 75 درصد به Warm up نشدن 402 برمیگرده البته باز یادآوری کنم این حالت در صدا خیلی مشخص نیست و تنها نیاز به Tune داره تا به بهترین حالت برسه. سیستم من زمانی چنین حالت رو تداعی میکنه که برق رفته باشه و Power Supply تخلیه شده باشه و البته ریتم و نفس زدن راحت در فرکانسهای پایین در سیستم من با کشیدن یک کابل برق مستقیم از کنتور حل شد. بنظرم کسانی که سیستم صوتی دارند خصوصا Full Range باید هم یک کابل ضخیم و حسابی از کنتور مستقیم بکشند و هم مساله گراند رو حل کنند. البته فکر میکنم الان نظر دادن درست نیست و باید صبر کنم ببینم بعد از یک هفته چه میشه چرا که به احتمال زیاد با Warm up شدن 402 صدا کاملا به حالت پایدار برسه.

در مورد Bass سیستم Krell باید خیلی در انتخاب کابل بلندگو دقت کنیم و مساله دیگه ای که هست وضعیت رکوردهاست. خیلی از رکورد ها Bass Exagerated دارند و دلیل این مساله هم اینه اصولا در Extreme (یعنی فرکانسهای خیلی بالا و خیلی پایین) اگر از تجهیزات خوب برای صدا برداری و رکورد استفاده نشه در یک سیستم دقیق Fullrange مشکل رکورد معلوم میشه در حالی که در یک سیستم Limited این ایرادات معلوم نمیشه. میبینید چقدر پارامترها دخیل هستند و چقدر نظر دادن رو در مورد یک کامپوننت مشکل میکنه . من دوست ندارم کسی همین جوری به برندها برچسب خوب و بد بزنه در حالی که تجربه لازم رو نداره. یکی از دلایلی که من در مورد صداهای بدی که شنیدم حرفی نمیزنم بخاطر محافظه کاری نیست بلکه بخاطر اینه که من نمیدونم اون سیستم آیا در شرایط مناسب دمو شده یا نه. نظر ندادن بهتر از اشتباه نظر دادن هست.

برگردیم به صدا، وقتی به ناحیه بالاتر یعنی Midrange میرفتیم صدا اون فضای دوست داشتنی رو با خودش داشت اگر چه بخاطر Break-in نشدن در میکرو اون حالت Bloom ، جا افتادگی و Richness و مزه رو مثل سابق نداشت . صدا حس نزدیکی Immediately بیشتری پیدا کرد و کاملا تاثیر کوتاه شدن کابل ها بر این شاخص محسوس بود. صدا کمی هم شفاف تر شده بود و چقدر صدا به گوش مهربان و شنیدنی بود. ویلسون در Fluency و Presence صدای The Third رو برای من تداعی میکنه و یک ملایمت و زیبایی خاصی داره. من سیستمی با وضوح بیشتر (Detail & Resolution) و گسترش فرکانسی بیشتر رو شنیدم اما واقعیت اینه احساس من میگه این صدا طبیعی تر و دوست داشتنی تر هست. ویلسون به گوش من Musical هست و بشکل خوبی به ایده ال نزدیک شده. در صدای اون یک پارامتر Musical فدای یک پارامتر Fidelity نشده و در مجموع با سلیقه شنیداری من جور هست.

اگر یادتون باشه قبلا در مورد مدل 103 منگر نوشته بودم با بهتر شدن Amplification و کنترل بیشتر Amplifier بر روی بلندگو پیوستگی دو ناحیه Bass و Mid بهتر شده بود و این بار هم در یارامانا نسبت به گذشته بخاطر کنترل بهتر ناحیه پایین صدا یکپارچه تر و بقولی 2way شده بود و من احساس خیلی کمی در مورد 3way بودن داشتم و اگر Blind صدا رو میشنیدم بیشتر احتمال میدادم سیستم 2way هست. این مساله خیلی مهم هست وبیشتر 3way ها اگر درست طراحی نشوند شما احساس وجود یک سورس صدا رو نخواهید داشت و فکر میکنید صدا از سه جای مختلف داره پخش میشه.

صدا اصلا شاخصی نداشت که در طول مدت شنیدن حتی به اندازه خیلی کم شنونده رو خسته کنه. صدا Dynamic بود اما کنترل شده و راحت ، بدون ایجاد فشار بر گوش و حتی وقتی خواننده فریاد میزد و یا ساکسیفون جیغ میکشید صدا آزار دهنده و Analitical نبود. این آرامش در صدا به دلیل Softness و سانسور صدا نبود. ویلسون اگر صدای راحت و بی دردسری داشت به این خاطر نبود که صدا رو بشکلی سانسور یا Soft و یا بی حال کنه. صدا سرزندگی و دینامیک رو داشت و در عین حال آرام و دوست داشتنی. احساس گرفتگی در صدا و حس Dullness تقریبا با کاهش طول کابلها از بین رفته بود . سری Evo نسبت به FPB صدای گسترش یافته تری در ناحیه بالا داره و Darkness صدا کمتر شده بود.

صدا اون چهره زیبای موسیقی رو بخاطر Warm up نشدن کمی از شنونده پنهان میکرد اما من میدونستم این صدا زیباست و بعد یک هفته انتظار اون Utopia (همون چیزی که ما دوست داریم در موسیقی حس کنیم) رو به من نشون خواهد داد. خستگی یک روز پر دردسر رو فراموش کردم و دوست داشتم همون جا میموندم و موسیقی گوش میدادم. من تحلیل رو ول کردم چسبیدم به موسیقی . بعد از هر Stop دوباره دوست داشتم یک Track دیگه گوش بدهم. چهره زیبای موسیقی تا حدی دیشب رویت شد و ماه تمام بعد از یک هفته دیگه نمایان میشه. یکی از راه های تشخیص صدای یک سیستم بدون تحلیل صدا اینه که شما اصلا به صدا دقت نکنید و به موسیقی گوش کنید و در انتها ببینید چه حسی دارید. آیا لذت بخش بود ، آیا خسته کننده بود ، آیا خوب اما بی مزه بود ، آیا راحت و دوست داشتنی بود؟ این حس به شما دروغ نخواهد گفت و اگر حوصله ندارید صدا تحلیل کردن یاد بگیرید به سراغ همین حس بروید. صداهایی هست که در وهله اول آدم رو میگیره اما اگر به اون صدا دقت نکنیم و به موسیقی گوش کنیم بعد از گذشت زمان به همون حس مراجعه کنیم معلوم میشه اون سیستم با همه تاثیر گذاریش در مرحله اول چقدر به گوش میوزیکال هست. شده سیستمی من رو در مرحله اول تحت تاثیر قرار بده اما بعد یک ساعت من حس خوبی برای شنیدن بیشتر نداشتم. به این حس اعتماد کنید و مطمئن باشید این حس دروغ نمیگه.

صدای ویلسون این حس رو خیلی خوب راضی میکرد و برای همین من این همه اینجا دارم براتون داستان تعریف میکنم. یکی به من گفت چرا محدودیت های ویلسون رو لیست نکردی منم گفتم اول اینکه در موردش نوشتم و اما اگر خیلی تاکید نکردم بخاطر این بود که اون محدودیت ها برای گوش من خیلی مهم نیست. من وقتی از صدا لذت ببرم دنبال ایراد توش نمیگردم و خیلی راحت میگم من این صدا رو دوست دارم. میتونم ادای آدمهای حرفه ای رو در بیارم و همیشه سعی کنم ایرادات رو بزرگ جلوه بدم تا دیگران فکر کنند من چقدر گوشم حساس هست و همه چیز رو میفهمم. من دوست دارم دقیقا تاثیرگذاری یک صدا رو به همون شکلی که هست بر حس شنیداریم گزارش کنم.

اگر سیستم ارزانی شما رو راضی میکنه و از صداش لذت میبرید دنبال ایراد نگردید و بیخود اونرو ارتقا ندید.

برگردیم به صدا ، عمق و شاخص Soundstage در کل ناحیه فرکانسی خیلی خوب یکشکل و پیوسته بود خصوصا هنگام عبور از ناحیه فرکانس های کراس آور. در بلندگوی من وقتی فرکانس میره بالا تصویر صدا فورواردتر میشه و بجای پخش شدن از فضا انگار صدا ازخود Tweeter در میاد اما ویلسون بشکل خوبی فضا سازی میکرد.

کمی بنظرم بلندگو به جابجایی نیاز داشت تا فضای استریویی بهتر ساخته بشه و دو تا کانال با هم تصویر بهتری بسازند و کمی هم دیوار سمت چپ فضای تصویر رو از حالت متقارن خارج کرده بود. تقارن در آکوستیک خیلی مهم هست و چه شما در اتاق زیاد شکست داشته باشید و چه سطوح موازی زیاد داشته باشید باید نسبت به بلندگوها حالت متقارن داشته باشند. حتی استفاده از مواد آکوستیکی هم برای یک شکل کردن فضای استریویی دو بلندگو در یک اتاق نا متقارن کار راحتی نیست. تقارن آکوستیکی برای دو کانال استریویی دقیقا مثل یک اندازه بودن طول دو کابل بلندگو و Pair matching بلندگو ها مهم هست.

من یک امپدانس 8 اهم ساختم و اونرو به آقای رحمانی دادم تا سیستم رو بدون سروصدا Break-in کنه . قول گرفتم یک هفته تمام بگذاره سیستم کار کنه و هر کس زنگ زد به اونها بگه “الان دمو نداریم ، سیستم در حال Warm-up هست”. اگر خواستید اونجا صدا بشنوید اول کاری که میکنید اینه که به آقای رحمانی بگید اون دو تا میزشیشه ای رو از جلوی شما برداره و با هم میزها رو جابجا کنید به سمت میز کار تا در فضای شنیداری نباشند. دوم اینکه دو سه نفری روی مبل نشینید و با هم به صدا گوش نکنید چون صدا در این حالت تا حدی Diffuse میشه. بهتره اگر دوستی همراه شماست اول یکی بشینه روی مبل و به دوستتون و آقای رحمانی بگید در یک فاصله دور از شما قرار بگیرند. اگر این حرفها به نظر شما زیادی احمقانه میاد حتما امتحان کنید ببینید چقدر این دو مساله روی صدا تاثیر گذار هست.

صدا از نگاه من خیلی عالی Setup شده و تنها یک هفته نیاز داره تا به اون نقطه خوب برسه. بهتره هم قبل از Break-in و هم بعد از Break-in بشنوید تا فرق این دو حالت رو بیشتر بفهمید.

خوش باشید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Comments are closed.