بخش نهم Subjective Audio Glossary & Audio Reviewing

بخش نهم Subjective Audio Glossary & Audio Reviewing

شنبه 11 جولای 2009
/ / /
Comments Closed

brain-balance

تاخیر منو ببخشید، هر از چند گاهی از این تاخیرات دارم ، دلایل مختلفی داشته اما مهم اینه های فای اونقدر برام جالب هست که ادامه بدم. یه چیزایی دست گرمی نوشتم تا کم کم مثل گذشته همراه شما باشم.

پیشنهاد میکنم اگر حوصله داشتید کتاب “حقیقت و زیبایی” درسهای فلسفه هنر استاد بابک احمدی رو بخونید، هرچند ربط مستقیمی به بحث ما نداره اما فکر میکنم برای عده ای جذاب باشه. منم سعی میکنم بعد از خوندن کتاب چیزهایی که تا حدی به نگاه ما به های فای و زیبایی صدا مربوط بشه رو به نقل از کتاب براتون اینجا بیارم.

من تا این لحظه در مورد مفهوم میوزیکالیتی صدا نوشتم و فکر میکنم لازم باشه کمی هم به گیرنده پیام یعنی شنونده موسیقی بپردازم.

به اعتقاد رومی بخش آنالیز صدا در مغز و بخش ارتباط با موسیقی در مغز فرق میکنه و همونطوری که قبلا گفتم ما سه دنیای تقریبا متفاوت داریم. یکی دنیای لذت بردن از موسیقی ، دیگری دنیای صدای خوب و آخری هم دنیای کامپوننت های های فای.

این سه بخش خیلی ربط مستقیمی به هم ندارند و تقریبا از هم مجزا هستند، به عبارتی مغز انسان سه بخش متفاوت برای ارتباط با این سه فضا داره.

بخش لذت شنیداری که همون شنیدن موسیقی هست ارتباط مغز با خود موسیقی هست و بخش صدای خوب همون درک شاخص های صداست که مغز سعی میکنه با تحلیل صدا و درک مسیر بهتر شدن بر اساس سلیقه شنیداری به جلو بره. در بخش دوم هدف بهتر کردن و بعبارتی میوزیکال تر کردن صداست که همه ما درگیر این مقوله هستیم. افراد عادی و حتی استادان موسیقی شاید هیچوقت وارد این فضا نشوند و همیشه مغز اونها در مد ارتباط با خود موسیقی کار کنه.

یک استاد موسیقی وقتی ازش در مورد صدای بهتر پرسیده شد گفت من تابحال به این موضوع فکر نکرده ام شاید به این دلیل که الزامی برای داشتن صدای خوب رو حس نکردم. بنظر من این عبارت “الزام نداشتن” خیلی مهم هست و نشون میده حتی از دید یک استاد موسیقی لذت بردن از موسیقی ربطی به خوب بودن صدا از نگاه شاخص های صدا نداره.

بنابراین های فای به معنی صدای بهتر یک الزام برای لذت شنیداری نیست.

جالب اینکه اکثر Audiophile هایی که ما باهاشون برخورد داریم خیلی تو مد موسیقی گوش کردن نیستند و بیشتر در دو مد آخر قرار میگیرند و بقول دوست بسیار خوبم مهندس فرشیمی عزیز که می گفتند “من فکر میکردم با آشنا شدن با دوستانی که به های فای علاقه مندند، با کسانی آشنا میشم که اطلاعات زیادی از موسیقی دارند و زیاد به موسیقی گوش میکنند اما اصلا اینطور نبود”.

این مساله نشون میده دنیای کسانی که خیلی به موسیقی علاقه مندند در حالت کلی رابطه مستقیمی با کسانی که به های فای علاقه مندند نداره و هر کدوم اینها فیلد جدایی است.

از نگاه من هزینه کردن برای صدای بهتر جالبه هرچند معتقدم در حالت نرمال باید یک تعادلی بین لذت بردن از موسیقی و های فای (به معنی دنبال بهتر کردن صدا بودن) برقرار باشه چون در نهایت آنچه که مهم هست خود موسیقی و لذت شنیداری است اما انگار این تعادل در بین Audiophile های دنیا کمتر دیده میشه.

ما یک دنیای دیگه هم داریم که تقریبا اکثر Audiophile ها اون رو با دنیای های فای به معنی رسیدن به صدای خوب اشتباه میگیرند. این فضا مربوط به فضای کامپوننت هاست، به این معنی که بسیاری از Audiophile ها دوست دارند در طول زمان سیستم ارتقاء بدهند و از این بازی لذت ببرند. البته های فای بازی به معنی تغییر مدام کامپوننت ها چیز بدی از نگاه من نیست اما مشکل اینجاست که بیشتر این نوع کاربران فکر میکنند دارند با خرید کامپوننت جدید صدا رو بهتر میکنند.

من معتقدم های فای به معنی رسیدن به صدای بهتر تقریبا ربط چندانی به خریدن کامپوننت بهتر و گرانتر نداره و تقریبا همه صداهای خوب یک شرایط خاص دارند که نتیجه پارامترهایی (مثل آکوستیک و …) غیر از پول زیاد برای کامپوننت دادن هست. البته دوباره تاکید میکنم اینطور نیست که ما حتی در بهترین شرایط ادعا کنیم یک سیستم پیچیده ارزان (مثل ضبط هایی که تو جمهوری پیدا میشه) صدای خوبی میده و دیگه لازم نیست کسی هزینه کنه نه؟ های فای از نظر انتخاب کامپوننت ها یک حداقل هایی داره که من قبلا عدد 5 میلیون رو گفته بودم و البته این عدد قابل بحث هست و اصلا حالت قانون نداره.

من معتقدم همونطوری که باید تعادلی بین دنیای شنیدن و لذت بردن از موسیقی با دنیای به صدای بهتر رسیدن برقرار بشه باید تعادلی هم بین صدای خوب گرفتن با خرید کامپوننت بهتر برقرار بشه.

این تعادل ها در میان Audiophile ها در ایران بچشم نمیخوره، چرا؟

اکثر اونها خیلی به موسیقی گوش نمیکنند و بیشتر بفکر صدای بهتر هستند و البته مشکل اینه که حتی برای صدای بهتر بجای وقت گذاشتن روی چیزهای کم هزینه ای مثل آکوستیک و یا مکان بلندگو همچنان بفکر خرید کامپوننت جدید هستند.

حتی دانستن (دوستی میگفت آگاهی در عمل با دانایی فاصله داره) خیلی از مسائل هم خیلی روی این نوع عدم تعادل تاثیر نگذاشته و با اینکه خیلی ها میدونند بدون آکوستیک صدا خوب نیست اما همچنان به مسیر خودشون ادامه میدهند.

من قصد ندارم از این عدم تعادل در بین شنوندگان انتقاد کنم و همه رو با این منطق ارزش گذاری کنم اما به شخصه از مصاحبت با Audiophile ای لذت میبرم که این تعادل رو برقرار کرده باشه.

از نگاه من نتیجه نهایی بدست آمده از تعادل بین این سه فضا در مقایسه، از نتیجه نهایی عدم ایجاد تعادل در سه بخش خیلی بهتر هست و ما در حالت عدم تعادل به اندازه آنچه از دست میدهیم بدست نمی آوریم.

اگر بیش از حد به جای موسیقی شنیدن به خود صدا دقت کنیم از لذت شنیداری کم کردیم. من تا حدی بخاطر دقت زیاد در صدا وقتی با صدایی مواجه میشم بیشتر از یک شنونده معمولی به خود صدا دقت میکنم تا به موسیقی و این مساله اگر زیادتر بشه اصلا خوب نیست و موقع شنیدن یک قطعه موسیقی اون بخش از مغز من که قراره با موسیقی ارتباط برقرار کنه تحت تاثیر اون بخشی قرار میگیره که صدا رو آنالیز میکنه و به ایرادات صدا توجه میکنه.

گاهی به خودم میگم خوش به حال کسانی که اصلا نمیدونند صدا ها با هم تفاوت دارند و در هر شرایطی به موسیقی توجه میکنند؟!!

اگر بجای وقت گذاشتن برای صدای خوب با هزینه های کم مثل مکان بلندگو همش به خریدن بلندگوی جدید فکر کنیم نتیجه نهایی مطلوب نخواهد بود و برعکسش هم صادقه ، اگر کلی برای صدای خوب به آکوستیک و چیزهای دیگه بپردازیم و اونوقت برای خرید یک کامپوننت خوب با قیمت معقول صرفه جویی کنیم و یک کامپوننت خیلی پایین تر رو بخاطر صرفه جویی بخریم بازهم نتیجه نهایی مطلوب نیست.

من اینطور فکر میکنم و شاید شما نگاه دیگری داشته باشید.

البته عواملی هست که همیشه این تعادل رو تحت تاثیر قرار میده ، مثلا من به دوستی میگفتم وقتی در کشور ما تولید کیفی موسیقی سنتی خوب بیاد پایین طبیعتا میزان علاقه من به خریدن آلبوم های جدید میاد پایین چون فکر میکنم آلبومهای جدید چیز جذابی برای شنیدن ندارند و به سمت شنیدن آلبوم های با ارزش ای که در گذشته شنیدم کشیده میشم و در پی اون ممکنه این کمبود وجود آلبوم موسیقی خوب و شنیدنی جذابیت های فای رو در من در مقایسه با شنیدن موسیقی پررنگ تر کنه.

خراب کاری صنعت احمق صدا هم بی تاثیر نیست ، آقای فاطمی نماینده Audio Note در ایران به من میگفتند از زمانی که دیجیتال جایگزین آنالوگ شد علاقه به شنیدن موسیقی کلاسیک هم تا حدی کمتر شد.

رومی اونجایی که میگه من با شنیدن دیجیتال سعی میکنم فراموش کنم که دارم به چه سورسی گوش میکنم هم به این اصل برمیگرده که رومی نمیخواد لذت شنیداریش و اون تعادل به هم بخوره و ذهنش متوجه ایرادات صدا بشه.

خوندن مجلات بی ارزشی مثل Stereophile و Absolute Sound و برخوردهای مداوم با فروشندگانی که دائما این حس رو القاء میکنند که باید کامپوننت جدیدتر و گران تر رو بگیری تا صدای بهتری داشته باشی هم روی بر هم زدن این تعادل ها تاثیر داره.

عدم تعادل تا حدی باعث ایجاد وسواس میشه، وسواس صدای بهتر ، وسواس عوض کردن و ارتقاء به سیستم جدید و … که نتیجه اون خیلی خوشایند نیست. حتی شنیدم کسانی با درآمد کارمندی در ایران پول هایی برای های فای دادند که خیلی براشون سنگین تموم شد و هیچوقت هم نتیجه دلخواهشون رو نگرفتند.

از نگاه من Audio Hell یا همان جهنم های فای به نوع ارزیابی ما از صدا برنمیگرده (مقاله طراح آودیو نت) بلکه به عدم تعادل این سه بخش برمیگرده و من فکر میکنم تعادل و بالانس نتیجه بهتری از افراط و تفریط داره هرچند خودم خیلی دیر به این مساله پی بردم.

Comments are closed.