خاطرات های فای بخش اول

خاطرات های فای بخش اول

چهارشنبه 14 جولای 2010
/ / /
Comments Closed

از اونجایی که ما رو از میکده های فای بیرون کردند به ذهنم رسید یه سری مطلب در مورد گذشته بنویسم که شاید برای خواننده جالب باشه.

شاید بهتر باشه از اولین جرقه های های فای شروع کنم، فروشگاه نکیسا

فروشگاه نکیسا دقیقا مابین مسیر خونه تا دانشگاه من بود و هر از چند گاهی که از دانشکده برق پیاده سهروردی رو میومدم پایین نگاهم به این آمپلی فایر ها و بلندگوهای فروشگاه نکیسا می افتاد.

یک روز رفتم پرسیدم این بلندگوها قیمتاش چنده، اونموقع فکر میکردم بد نیست یک آمپلی فایر خودم بسازم و بعد بلندگوش رو از جایی بخرم و برای همین از فروشگاه نکیسا قیمت گرفتم.

فکر کنم آقای جاوید بود که بهم گفت از 150 تومن به بالا هست و اون موقع جی بی ال بود و بی اند دبلیو و میشن و چند تا چیز دیگه.

تازه اینترنت هم اومده بود و تو دانشکده میتونستیم اطلاعاتی رو هم پیدا کنیم و کم کم این جریان شروع به شکل گیری کرد. اولش فکر میکردم قراره پولم رو یک جای خوب صرف کنم چون نتیجه اش رو لذت بردن بیشتر از موسیقی تصور میکردم اما نمیدونستم چقدر این تصور اشتباه و Moron ای بود.

همه ما Moron بدنیا میاییم، ولی خب به هر حال مهم اینه هزینه خروجمون از Moronای زیاد نباشه و وقت و عمر و پولهامون کمتر صرف اشتباهات Moron ای مون بشه.

بزرگترین اشتباه همون اولین تصور اشتباه بود، تئوری “صدای بهتر یعنی لذت بیشتر از موسیقی” اولین و بزرگترین اشتباهی است که هر Audiophile ای میکنه.

من با این تصور شروع کردم و کل اینترنت رو زیرو رو کردم تا رسیدم به این نتیجه که NAD چیز بسیار عالی باید باشه. قبلا به دوستی میگفتم کسی رو تو ایران نمیشناسم که برند NAD تو پاچه اش نرفته باشه و این برند تقریبا تو خونه همه یکبار رو رفته.

یادش به خیر چقدر اون روزی که سورس و آمپ NAD رو آوردم خونه چقدر ذوق زده بودم، به هر حال 3 چهار ماهی تحقیق و تفحص کرده بودم.

بعدش رفتیم سراغ بی اند دبلیو، مدل 603 رو دوست داشتم که قسمت شد Dynaudio 82 بگیریم با کابل های مانستر.

همیشه به دوستای دانشگاه میگفتم این گوشی زیمنس من صدای بهتری از این سیستم صوتی دو میلیونی داره و اونها هم میگفتند امکان نداره شاید مشکل از گوشهای تو هست!

اون موقع ها تو دانشگاه و یا تو دوستان کسی نبود که اصلا بدونه های فای چه چیزی هست و منم از بین Audiophile های ایران کسی رو نمیشناختم و با کسی نمیتونستم در مورد های فای صحبت کنم.

یک روز از روزهای دانشگاه تو سلف سرویس با چند تا از بچه های ورودی 76 نشسته بودم که دقیقا نمیدونم چه حرفی پیش کشیده شد که فهمیدم یکی از اونها بنام محمد لالی بی اند دبلیو داره و نمیدونید چقدر اونم حال کرد شنید من هم مثل خودش سر از جماعت …فیل درآوردم.

چه حالی داد این دوستی و چند سالی با این محمد و پسرعموش رضا که اونم سیستم صوتی داشت در مورد های فای با هم صحبت میکردیم و …

محمد یک 405 داشت که هنوز یادم نمیره چقدر با هم این سیستم های منو و اونو این ور اونور میبردیم برای صدا شنیدن و خیلی اون روزها برام خاطره انگیزه، مورون بودن هم حال خودش رو داشت، خوبیش این بود امیدوار بودیم به جاهای خوب برسیم و همین ذوق و شوق برامون کافی بود تا ساعتها در مورد های فای بحث کنیم و براش انرژی بگذاریم.

یادم نمیره 15 دقیقه مونده به دفاع پروژه لیسانسم ول کن ماجرا نبودم و داشتم بجای مرور کردن حرف هایی که باید جلوی اساتید میزدم داشتم با محمد در مورد های فای صحبت میکردم، خیلی …خل بودم. اون روزها تو دفترهایی که داشتم نوشتن در مورد صدا رو شروع کردم و دو سه تا سررسید پر شد از نوشته هام که شاید بخشی از اونها رو اینجا بیارم.

های فای بازی جذابی بود وقتی نمیدونستم لذت بردن از صدا با لذت بردن از موسیقی دو چیز مجزاست و وقتی نمیدونستم صدای خوب چه مسیر ناهمواری داره.

لذت بردن از صدا یک مقوله مجزاست و عمق محدودی داره بعلاوه اینکه دنبال صدای بهتر بودن بدون درک درست مقوله لذت شنیداری میتونه آدم رو وارد یک مسیر بی پایان غلط کنه.

Comments are closed.