آنچه باید بدانید Basic Information

پیدا کردن جای بلندگو DPOLS به روش Bob از شرکت Sumiko

چهارشنبه 5 آگوست 2020
/ / /
Comments Closed

من قبلا تمام نوشته های رومی رو برای پیدا کردن DPOLS اینجا آوردم و الان متوجه شدم آقای Bob Robbins این کار رو انجام میده.

میشه به bob بگیم بیاد بلندگوها رو جابجا کنه و میشه هم کتاب 13 صفحه ای باب رو از سایتش بخریم.

ویدیوی زیر رور ببینید :

https://www.youtube.com/watch?v=84Pf0ycbyBM

you can find more information at the following link https://www.myspeakersetup.com/

What About Bob

Bob Robbins got introduced to hi-fi back in 1974 during high school.  He went to a friend’s house and was shown a B&O Turntable – and was instantly fascinated with the aesthetics and engineering of that product.  When in college, Bob and his best friend would frequent stores asking lots of questions about how this hi fi stuff worked all the while educating his ears as to how things are supposed to sound.

Two years out of college Bob landed his first job as a salesman, selling such brands as Harmon Kardon, Boston, Yamaha, Infinity, etc.  After a couple of years he moved up to having the opportunity to sell Nakamichi, Levinson, B&W, Vandersteen, Meridian, Velodyne, Magnepan, and even Goldmund.  The Goldmund Dialogue remains to this  day one of the best sounding and revealing speakers Bob has ever heard.

Something was always missing though, and Bob didn’t know what it was, or how to verbalize it.  Then, about 13 years ago, he was given the opportunity to go to Sumiko in Berkeley and was trained in their magical process – Master Speaker Setup.  Everything he’d been looking and listening for in audio was discovered – the emotional involvement in the music. It convinced Bob that all the talk about the importance of specs, the “criticality” of equipment interfacing, all the buzz words so popular in discussions about audio, were, for the most part, irrelevant.  The most important component in any audio or theater system is the proper placement and positioning of the speakers into the listening environment.  Putting the speakers where they truly belong so they don’t fight each other, so they work in total unison not only with the other speaker but also with the room, is the end all be all for optimal music reproduction in the home.  It will allow the music lover to experience music played in the home with all the sensory “chills and thrills” one gets when attending a concert.

Bob was the 1976 NCAA floor exercise champion, a three time All-American and was inducted into the Colorado State University Sports Hall of Fame in 1994.  These achievements were attained with the same level of dedication Bob uses in every speaker set up.  Where Bob excels beyond others who have also completed the Sumiko training, are his focus, concentration and tenacity.

What Can Bob Do

If you aren’t sure  how to set up your speakers, and you want the best sound quality you can get out of them, then give strong consideration to  hiring Bob. He is the expert in The Rational Speaker Placement process. He will place and position your speakers in the ideal location in your room for sonic excellence, resulting in maximized performance of not just your speakers, but your entire hi-fi system.

Pricing Structure

If you are a do-it-your self-er, you can order The Art of Rational Speaker Placement Setup Guide for only $50 US and work on setting up your speakers on your own. You can always contact Bob for help or suggestions via email or phone. See the Products button to order The Setup Guide.

Our pricing structure for our Setup Service is based mainly on the weight of your speakers, the logistics of moving them to where they belong, and the difficulties (if any) to get them locked in and truly “singing”. Prices range from a few hundred dollars to around a thousand.

Please contact Bob to get information on system requirements,  an estimate on the details and cost of optimizing your speakers for best performance.

There is also the cost of round trip travel from and back to Denver, CO USA

If you are in Denver, there is a modest mileage fee, based on round trip distance.

Contact Bob directly via email at bob@myspeakersetup.com, or call 720-404-7200 Mountain Time USA

Read More

I Have a Dream …

یکشنبه 2 دسامبر 2018
/ / /
Comments Closed

اولش كه از صداي ضبط هاي جمهوري جدا ميشيد و ميرويد يه صداي هاي فاي زير ده هزار دلار ميشنويد يكم گسترش فركانسي تو بيس و هاي فركانس توجه شما رو جلب ميكنه.

يكم بيشتر هزينه كنيد زير ٥٠ هزار دلار وارد يه دنياي بهتري ميشيد كه صدا نويز كمتر و گرما و وضوح بيشتري داره.

اين بازي با افزايش سنگين هزينه ميتونه حدود ٢٠٠ هزار دلار به شما بازهم وضوح بيشتري بده.

تو اين بازي كه شروع كرديد جايي براي صداي خوب نيست چون صداي خوب از اين مسير نمي گذره.

اين بازي انتها نداره.

يكجا بايد متوجه بشيد اون فاكتور اصلي كه بايد تو صدا باشه نيست

و اون فاكتور حس موسيقيه

حالا شروع مي كنيد به بهتر شنيدن

متوجه ميشيد يه ضبط سوني قديمي ٥٠ دلاري صداش حس بيشتري داره

اينجا تازه اول شروع بازي دوم شماست

من خوشبختانه بازي اول رو تا اخرش نرفتم زود برگشتم

خب يه ضبط سوني ٥٠ دلاري صداش بهتر از اون سيستم هاي ٥٠٠ هزار دلاري قبول اما همه ميدونيم اين ضبط ساده همه ماجرا نيست

شروع ميكنيد به انجام تغييرات در اين مسير كه اولين و مهمترينش خريد يك بلندگوي خوب حساسيت بالاست

متاسفانه تو اين مسير از هزار تا كمپاني فقط دو سه تا كمپاني تو اين مسير وجود دارند

مجبوريد خيلي با احتياط حركت كنيد و بيشتر وقت بگذاريد براي بررسي ماجرا

اينجاست كه سايت رومي بدردتون ميخوره چون سعي و خطاهاي اين مسير هزينه بالايي داره

مسير اولي كه همه به بيراهه ميرن فقط شاخص ماكرو صدا بهتر ميشه اما تو مسير دوم شما اساس رو ميگذاريد روي حس صدا كه به اطلاعات ميكرو صدا برمي گرده

تو مسير دوم بايد كم كم وارد مرحله بالاتر حسي بشيد

مثل دستگاه هاي Kondo يا سري هاي بالاي سطح سوم Audio Note UK

بعدش مرحله سخت اخر شروع ميشه كه درست كردن ماكرو اين سيستم هست

راهي نداريد جز رفتن سراغ هورن، خيلي ها همينجا استاپ ميكنن و به همون درايوري هاي تك يا 2way و 3way بسنده مي كنند

تو مرحله آخر جذابترين قسمت ماجرا اين خروجي ماكرو صدا برخلاف مسير اول كه يه صداي خشك ماكرو بود تو اين مرحله به شما انرژي شفاف موسيقي رو ميده كه تجربه اش بي نظيره

اين مرحله مرحله آخر هست كه صدا در عين حسي بودن اون انرژي ماكرو رو به شكل شفافي در اتاق تزريق ميكنه كه از نظر من ميشه نيروانا

تو اين مسير دوم بدون هورن بدون اكوستيك و جاي بلندگو DPOLS و بدون جنراتور برق خوب و بدون سورس خوب (صفحه LP خوب یا رکورد CD خوب) به نتيجه نميرسيد و واقعا سخت ترين قسمت ماجرا همين قسمته

اونايي كه مسير اول رو ميرن هيچوقت گذرشون به اينجا نميرسه و هميشه يه صداي خسته كننده اما impressive رو تجربه ميكنن و تا اخرش هم سرگردانند

اما اين مسير دوم اخرش به نقطه اي ميرسه كه هزاران برابر وقت و هزينه اي كه كرديد نتيجه مي گيريد

اون دمو هورن ليوينگ وويس رو كساني كه شنيدند اگر تصور كنند اون صدا رو تو يه اكوستيك خوب با نقطه خوب بلندگو با LP بشنون چه اتفاقي ميفته

من فكر ميكنم كمتر از ٤ سال برگشتم به اين مسير

اون موقع تنها منابعي كه تاييد مي كرد راه رو بايد تغيير ميداديم همين سايت ارتور سالواتوره و رومي بود

هنوز هم دوستان رابرت هارلي ميخونن و منتظرن با توصيه هاي اين مجلات به اون صداي خوب برسند

تو مسير دوم برداشتن هر قدم گرچه سخته اما واقعا نتيجه اش دلچسبه

من معتقدم اون چيزي كه من از صدا تو ذهنم هست رو اگر بهش برسيد همه هزينه ها و وقتي كه گذاشتيد در برابرش هيچ هست .

اما حقيقت اينه من به هيچ كسي اين هابي رو پيشنهاد نميدم چون چيزي كه ديدم از ١٠٠٠ نفر حتي يك نفر هم به نتيجه نميرسه

هاي فاي تو سطوح متوسط كه نتايج متوسطي به همراه دارند اصلا با اين هزينه ها پيشنهاد نميشه. هاي فاي زماني ارزش داره كه تو مسير دوم به انتها برسيد

اون انتهاي مسير دوم كه حس موسيقي با انرژي شفاف صدا همراه ميشه با هيچ تجربه ديگه اي در دنيا برابري نميكنه.

تو اون سيستم تفاوت ركوردها خيلي زياده
تفاوت كابل ها خيلي زياده
تفاوت سورس ها خيلي زياده
هر تغييري به شدت تاثير گذاره تو صدا
تو اون سيستم شما صدا نميشنويد شما انرژي خالص موسيقي رو دريافت ميكنيد واسه همين خود اجراها هم تو اين سيستم تفاوتشون زياده

Read More

Better Sound

یکشنبه 2 دسامبر 2018
/ / /
Comments Closed

من يه زماني يه سري توضيحات در مورد مفاهيم صدا دادم و اخرش مخاطب بيشتر گيج شد تا يه درك شفافي نسبت به تعاريف پيدا كنه

مفاهيم سابجكتيو چيز خيلي پيچيده اي نيست ولي خب اكثرا به اين زبان مشترك نميرسند

اما نشانه هايي هست كه كمك ميكنه ما از طريق اونها بفهميم تغييراتي كه داديم در جهت مثبت بوده يا نه

به عنوان مثال شما يه فيلتر برق آورديد تو سيستم تست كنيد و ميخواهيد بدونيد نتيجه چطوره

يا يه بلندگوي جديد آورديد براي تست يا هر تغيير ديگري

اولين نشانه براي يك تغيير مثبت اينه شما بيشتر از موزيك لذت ميبريد

خود كيفيت صدا نبايد مورد توجه باشه چون صداهاي زيادي هست كه از هر جهت به گوش عالي مياد ولي اصل ماجرا يعني حس لذت بيشتر از موزيك رو به شما تو درازمدت نميدن. پس به صدا كاري نداشته باشيد و به حس خودتون دقت كنيد . صدا در درازمدت نبايد اين حس رو بيدار كنه كه برم ولوم رو كم كنم يا سيستم رو خاموش كنم.

دومين نشانه يه تغيير خوب اينه به سيستم بتونيد راحت تر ولوم بديد و صدا تو ولوم هاي بالاتري بدون آزردن شنونده پخش بشه كه اين مساله به ماكرو ديناميك صدا ربط داره

مثلا من قبل شروع جابجايي بلندگو ميام ميبينم تو چه ولومي صدا ازاردهنده ميشه و بعد جابجايي اون ولوم خيلي بايد بالاتر رفته باشه

سومين نشانه يه تغيير مثبت اينه شما تفاوت بين دو كابل يا دو سيستم رو تو حالت جديد راحت تر تشخيص بديد . مثلا ميتونيد براي تست پري جديدتون ببينيد با تغيير فاز (مثبت منفي بلندگو) چقدر اختلاف بين دو حالت شنيده ميشه. اين تست همون تست پيشنهادي توسط طراح آئوديونت هست.

چهارمين نشانه اينه موسيقي حتي تو ولوم خيلي پايين هم همچنان شنيدني و جذاب باشه. اين مساله تا حدي همون قابليت سيستم رو تو پخش ميكرودايناميك صدا نشون ميده.

سيستم هاي زيادي هستند كه تو ولوم پايين اون حالت پر بودن و انرژي داشتن رو از دست ميدن و يكي از تفاوت هاي بسيار بارز كامپيوتر آئوديو با يك ترنسپورت خوب همين شاخص هست

همه تست هايي كه انجام ميديد بايد نتايجش از طريق يك بلندگوي حساسيت بالا شنيده بشه چون همه حرف هاي من و همه نظراتي كه ميدم بدون يك بلندگوي حساسيت بالا اصلا معنا و مفهوم چنداني ندارد.

تا يك بلندگوي خوب و حساسيت بالا نداشته باشيد تست و آزمايش نتايج مطلوبي نخواهد داشت و حتي خيلي بديهي است كه تو مسير برعكس حركت كنيد يعني تغييرات در جهت منفي انجام بشه.

يه نكته اي رو بايد بخاطر داشته باشيد اونم اينه اكثر لوازم تيون صدا كه من تو تهران تست كردم حالا اسم نميبرم بخاطر مساله بيزنسي واردكنندگان تقريبا اكثرشون تاثير منفي داشتند تا مثبت ولي تو يك سيستم ماكرو ممكنه شنونده اون تغيير رو بهتر تشخيص بده و براي همينه من تاكيد ميكنم بدون يك بلندگوي خوب با افيشنسي بالا هيچ كدوم اين قضاوت ها از نظر من نميتونه معتبر باشه.

 

Read More

Audio is Expensive but …

چهارشنبه 25 آوریل 2018
/ / /
Comments Closed

آيا ميشه راه حلي پيدا كرد كه ما بدون صرف هزينه بسيار به اون صدايي كه دوست داريم برسيم؟

سوال سختيه والبته يكم نياز به توضيح داره تا از حالت كلي دربياد

ما برندهاي گران زيادي داريم و البته بيشتر اونها به نسبت قيمت ارزش زيادي ندارند اما برندهايي هستند كه از نظر من در عين گران بودن ارزشمندند.

براي فرار از پرداخت هزينه هاي يك دستگاه بسيار گران يك راه حل DIY هست و راه حل ديگه پيدا كردن برندهايي كه با قيمت پايين تر صداي فوق العاده اي ميدهند.

راه حل DIY تا يه سطحي جواب ميده مثلا شما يه صداي معمولي خوب بخواهيد براي رقابت با دستگاه هايي تو رنج قيمت هاي زير ١٠ هزار دلار اما من اصلا اعتقادي به اينكه با DIY بتونيم در سطوح خيلي بالا High End صداي فوق العاده اي بگيريم ندارم.

نمونه موفق حتي در سطوح بالا داريم مثل بلندگوي رومي (هزينه ساخت اون بلندگو زير ٤٠ هزار دلار نيست) اما اگر مساله احتمالات رو درنظر بگيريم حقيقت اينه اين احتمال در اين مورد خيلي كمه و رفتن به سطوح بالاتر قيمتي هم ريسك داره هم نتيجه با احتمال كمي خوب خواهد بود و من اصلا فكر نميكنم با DIY ميشه سراغ high End رفت و حداقل خودم چنين ريسكي نميكنم.

توجه داشته باشيد DIY بسيار بسيار وقت و انرژي ميبره و سعي و خطاهاي بسياري داره كه مجموعا براي من راه حل جذابي نيست .

راه حل دوم اينه ببينيم تو دنيا چه برندهايي با قيمت هاي كمتر صداي بهتري ميدهند.

در مقايسه با راه حل DIY من با راه حل دوم بسيار موافقم

براي دوستاني كه هزينه هاي هاي فاي براشون توجيه نداره و همچنان علاقه مند به داشتن دستگاه هستند من پيشنهادم اينه دو مساله رو درنظر بگيرند :
اول اينكه بايد اين برندهايي كه با قيمت كم صداي بسيار خوبي ميدهند رو پيدا كنند.
دوم اينكه وارد فضاي سعي و خطا نشوند و قبل از خريد به اندازه كافي وقت و انرژي قرار بدهند تا به شكل درستي انتخاب كنند چون هزينه سعي و خطا بسيار بسيار زياد هست.
بهترين راه هم استفاده از تجربيات كساني هست كه بهشون اعتماد داريم و دوري كردن از مجلات و نظرات ضعيف اينترنتي.
سوم اينكه بايد وقت و انرژي بيشتري براي تيون و جاي بلندگو بگذارند.

اما آيا راه حل بالا براي كساني كه high end يعني اون اخرين مرحله رو ميخوان ممكنه،
منظورم اينه اگر مثلا شما از صداي هورن ليوينگ وويس با كوندو (مجموعا ٢ ميليون دلار) لذت برديد آيا راهي براي ندادن اون هزينه خواهيد داشت ؟
منم به اين سوال فكر ميكنم و نتيجه اي تاحالا نگرفتم و فكر ميكنم راهي وجود نداره .

متاسفانه اگر CEC اگر Kondo Audio Note اگر هورن Living Voice اگر گرام مايكروسيكي بهترين هستند تجربه به من ميگه راهي براي جايگزيني اينها با برندهاي ارزانتر وجود نداره .

اما خبر اميدواركننده براي خودم و براي شما اينه با يه ست معمولي خوب اگر جاي بلندگو تو نزديكاي DPOLS پيدا بشه و سورس صدا انالوگ باشه و برق پيورپاور باشه ما به اون لذت شنيداري بسيار زياد ميرسيم بدون اينكه دو ميليون دلار بديم.

Read More

تست دستگاه با روش Contrast

چهارشنبه 28 مارس 2018
/ / /

http://www.audionote.co.uk/articles/art_audio_hell.shtml

The old method: comparison by reference

We should begin by examining the method in current favour: The usual procedure is to use one or more favoured recordings and, playing slices of them on two different systems (or the same system alternating two components, which amounts to the same thing); and then deciding which system (or component) you like better, or which one more closely matches your belief about some internalized reference, or which one “tells you more” about the music on the recording. It won’t work! … not event if you use a dozen recordings of presumed pedigree … not even if you compare the stage size frequency range, transient response, tonal correctness, instrument placement, clarity of test, etc. – not even if you compare your memory of your emotional response with one system to that of another – it makes little difference. The practical result will be the same: What you will learn is which system (or component) more closely matches your prejudice about the way a given recording ought to sound. And since neither the recordings nor the components we use are accurate to begin with, then this method cannot tell us which system is more accurate! It is methodological treason to evaluate something for accuracy against a reference with tools which are inaccurate – not least of which is our memory of acoustical data. Therefore, it is very likely to the point of certainty that a positive response to a system using this method is the result of a pleasing complementarity between recording, playback system, experience, memory, and expectation; all of which is very unlikely to be duplicated due to the extraordinarily wide variation which exists in recording method and manufacture. (Ask yourself, when you come across a component or system which plays many of your “reference” recordings well, if it also plays all your recordings well. The answer is probably “no;” and the explanation we usually offer puts the blame on the other recordings, not the playback system. And, no, we’re not going to argue that all recordings are good; but that all recordings are much better than you have let yourself believe).

Recognising that many will consider these statements as audiophile heresy; we urge you to keep in mind our mutual objective: to prevent boredom and frustration, and to keep our interest in upgrading our playback system enjoyable and on track. To this end it becomes necessary that we lay aside our need to have verified in our methodology beliefs about the way our recordings and playback systems ought to sound. As we shall see, marriage to such beliefs practically guarantees us passage to AUDIO HELL. It is our contention that, while nothing in the recording or playback chain is accurate, accuracy is the only worthwhile objective; for when playback is as accurate as possible, the chances for maximum recovery of the recorded program is greatest; and when we have as much of that recording to hand – or to ear – then we have the greatest chance for an intimate experience with the recorded performance. It only remains to describe a methodology which improves that likelihood. (This follows shortly).

Listeners claiming an inside track by virtue of having attended the recording session are really responding to other, perhaps unconscious, clues when they report significant similarities between recording session and playback. As previously asserted, no-one can possibly know in any meaningful way what is on the master tape or the resulting software, even if they auditioned the playback through the engineer’s “reference” monitoring system. Anyone who thinks that there exists some “reference” playback system that sounds just like the live event simply isn’t paying attention; or at best doesn’t understand how magic works. After all, if it weren’t for the power of suggestion, hi-fi would have been denounced decades ago as a fraud. Remember those experiments put on by various hi-fi promoters in the fifties in which most of the audience “thought” they were listening to a live performance until the drawing of the curtain revealed the Wizard up to his usual tricks. The truth is the audience “thought” no such thing; they merely went along for the ride without giving what they were hearing any critical thought at all. It is the nature of our psychology to believe what we see and to “hear” what we expect to hear. Only cynics and paranoids point out fallibility when everyone else is having a good time.

Another relevant misunderstanding involves the correct function of “monitoring equipment”. The purpose of such equipment is to get an idea of how whatever is being recorded will play back on a known system and then to make adjustments in recording procedure. It should never be understood by either the recording producer or the buyer that the monitoring system is either definitive or accurate, even though the engineer makes all sorts of placement and equipment decisions based on what their monitoring playback reveals. They have to use something, after all; and the best recording companies go to great lengths to make use of monitoring equipment that tells them as much as possible about what they are doing. But no matter what monitoring components are used, they can never be the last word on the subject; and it is entirely possible to achieve more realistic results with a totally different playback system, for example, a more accurate one. Notice “more accurate,” not “accurate.” It bears repeating that there is no such thing as an accurate system, nor an accurate component, nor an accurate recording. Yet as axiomatic as any audiophile believes these assertions to be, they are instantly forgotten the moment we begin a critical audition.

The proposed method: Comparison by contrast.

When auditioning only two playback systems using the usual method, we will have at least a 50% chance of choosing the one which is more accurate. However, evaluations of single components willy-nilly test the entire playback chain; therefore efforts to choose the more accurate component are compounded by the likelihood that we will be equally uncertain as to the accuracy of each of the system’s associated components if for no other reason than that they were chosen by a method which only guarantees prejudice. How can we have any confidence that having chosen one component by such a method that its presence in the system won’t mislead us when evaluating other components in the playback chain, present or future?

The way to sort out which system or component is more accurate is to invert the test. Instead of comparing a handful of recordings – presumed to be definitive – on two different systems to determine which one coincides with our present feeling about the way that music ought to sound, play a larger number of recordings of vastly different styles and recording technique on two different systems to hear which system reveals more differences between the recordings. This is a procedure which anyone with ears can make use of, but requires letting go of some of our favoured practices and prejudices.

In more detail, it would go something like this: Line up about two dozen recordings of different kinds of music – pop vocal, orchestral, jazz, chamber music, folk, rock, opera, piano – music you like, but recordings of which you are unfamiliar. (It is very important to avoid your favourite “test” recordings, presuming that they will tell you what you need to know about some performance parameter or other, because doing so will likely only serve to confirm or deny an expectation based on prior “performances” you have heard on other systems or components. More later.) First with one system and then the other, play through complete numbers from all of these in one sitting. (The two systems may be entirely different or have only one variable such as cables, amplifier, or speaker).


The more accurate system is the one which reproduces more differences – more contrast between the various program sources.

To suggest a simplified example, imagine a 1940’s wind-up phonograph playing recordings of Al Jolson singing “Swanee” and The Philadelphia Orchestra playing Beethoven. The playback from these recordings will sound more alike than LP versions of these very recordings played back through a reasonably good modern audio system. Correct? What we’re after is a playback system which maximizes those differences. Some orchestral recordings, for example, will present stages beyond the confines of the speaker borders, others tend to gather between the speakers; some will seem to articulate instruments in space; others present them in a mass as if perceived from a balcony; some will present the winds recessed deep into the orchestra; others up front; some will overwhelm us with a bass drum of tremendous power; others barely distinguish between the character of timpani and bass drum. In respect to our critical evaluation process, it is of absolutely no consequence that these differences may have resulted from performing style or recording methodology and manufacture, or that they may have completely misrepresented the actual live event. Therefore, when comparing two speaker systems, it would be a mistake to assume that the one which always presents a gigantic stage well beyond the confines of the speakers, for example, is more accurate. You might like – even prefer – what the system does to staging, but the other speaker, because it is realizing differences between recordings, is very likely more accurate; and in respect to all the other variables from recording to recording, may turn out to be more revealing of the performance.

Some pop vocal recordings present us with resonant voices, others dry; some as part of the instrumental texture, others envelope us leaving the accompanying instruments and vocals well in the background; some are nasal, some gravelly, some metallic, others warm. The “Comparison by Reference” method would have us respond positively to that playback system, together with the associated “reference” recording, that achieves a pre-conceived notion of how the vocal is presented and how it sounds in relation to the instruments in regard to such parameters as relative size, shape, level, weight, definition, et al. Over time, we find ourselves preferring a particular presentation of pop vocal (or orchestral balance, or rock thwack, or jazz intimacy, or piano percussiveness – you name it) and infer a correctness when approximated by certain recordings. We then compound our mistake by raising these recordings to reference status (pace Prof. Johnson), and then seek this “correct” presentation from every system we later evaluate; and if it isn’t there, we are likely to dismiss that system as incorrect. The problem is that since neither recording nor playback system was accurate to begin with, the expectation that later systems should comply is dangerous. In fact, if their presentations are consistently similar, then they must be inaccurate by definition simply because either by default or intention no two recordings are exactly similar. And while there are other important criteria which any satisfactory audio component or system must satisfy – absence of fatigue being one of the most essential – very little is not subsumed by the new method of comparison offered here.

من اینو یکم بسطش میدم

Read More

چك كردن هام و نويز

سه‌شنبه 6 فوریه 2018
/ / /
Comments Closed

قبل از شروع نصب و راه اندازی یک سیستم صوتی :

قبل از هر تغييري در اتصالات و وصل و قطع كابل ها بهتره دستگاه ها كامل خاموش باشند .

قبل از هر چیزی دستگاه ها باید از نظر سلامت چک شود و دستگاه دست دوم یا قدیمی ممکنه ایراد داشته باشه که به عنوان مثال یه امپلی فایر باید از نظر گراند لوپ داخلی یا نشت خازن روی مسیر سیگنال یا ولتاژ dc خروجی چک شود. برای چک کردن بعد از چك كردن ولتاژ ها و بعد از نصب صحیح همه دستگاه ها، ببینید روی بلندگو چه صدایی میشنوید.

برای تست دستگاه ها باید به یک پريز و یک گراند مشترک وصل باشد و تو سیستم هر دستگاه فقط از یک مسیر به گراند وصل باشد و اگر یک کابل (چه Interconnect چه کابل دیجیتال)  گراند دو دستگاه را به هم وصل کند باید یکی از ان دستگاه ها موقع اتصال به برق فقط به فاز و نول برق وصل شود و گراند برق آن دستگاه به گراند پریز وصل نشود.

جالب اينكه حتي همه اتصالات اينتركانكت ها و كابل هاي برق رو از نظر گراند لوپ چك كرده باشید ولي بعد يه مدت (مثلا ۲۰۰ ساعت) ميبينيد سيستم پيوسته كار كرده صدا بد شده و مجبوريد

كل سيستم رو خاموش كنيد

اتصالات رو جدا كنيد

سيستم هارو روشن كنيد برای ۳ دقیقه

سيستم ها رو خاموش كنيد

كابل هارو وصل كنيد و يه شروع دوباره داشته باشيد.

بهتره يه sweep فركانسي از ٢٠ هرتز اهسته تا ٢٠ كيلوهرتز با كاهش دامنه تو افزايش فركانس به سيستم بديم براي دي مگنتايز.

دليل اين مساله هم ميتونه گراند لوپ داخل دستگاه ها باشه و هم دو كانال بودن چون ما دستگاه هامون استريو هست نه مونو و هر دستگاه استريو گراند هر دو كانالش به هم وصله.
در هر حال توصيه من اينه :
كل اتصالات و مسير انتقال سيگنال رو سينگل (غير بالانس RCA( استفاده كنيد البته دستگاه هایی هستن که بالانس طراحی شدن و احتمالا با بالانس بهتر میشن. هر دو حالت رو چک کنید.
تمامي لوپ هاي گراند رو حذف كنيد.
هر ٢٠٠ ساعت شايدم كمتر يكبار ببينيد قطع و وصل همه كابل ها طبق چيزي كه گفتم صدا رو سرحال مياره يا نه ، اگر صدا بهتر شد هر چند وقت اين كار رو بكنيد.

در هر حال هر دستگاه نباید از دو مسیر به گراند وصل شود. خود گراند ساختمون بهتره کیفیت خوبی داشته باشه و نباید سیم کشی بد ساختمان باعث خرابی گراند بشه. اگر در خانه شما همش لامپ ها موقع روشن شدن میسوزن احتمالا مشکل سیم کشی بد دارید. ولتاژ بين گراند و نول در حالت ايده ال بايد صفر باشد .

ولتاژ AC برق شهر در مناطق مختلف ممكنه تا ١٠ ولت فرق كنه مثلا ٢٣٠ ولت تا ٢٢٠ ولت و حتي در ساعات شبانه روز هم من ديدم تا ٥ ولت تفاوت داشته. مثلا ساعت ٤ صبح ٢٣٠ ولت و ساعت ١١ شب ٢٢٧ ولت.
ولتاژ DC بين فاز و نول هم تو چند ساختمون مختلف تست كردم ١٥ ميلي ولت بود .
ولتاژ AC بين گراند و نول هم تو ساعات مختلف شبانه روز ممكنه فرق كنه و عددش تو واحد ما بين ١/١٥ در ساعات ٤ صبح تا ٢ ولت در ساعات پيك مثل ١٠ شب تغيير ميكرد.
براي از بين بردن ولتاژ DC بين فاز و نول بايد از ترانس ايزوله ١ به ١ استفاده كنيم كه بهتره بالاي 5kw باشه و براي كاهش اختلاف ولتاژ بين نول و گراند بايد سيم كشي با كابل ضخيم مستقيم از كنتور بياد بصورت شيلد كامل و گراند هم اختصاصي تو حياط درست كنيم.

 

Checking for Earth ground on your receptacles is quite easy. All you need is an AC line tester like the one pictured below. You can purchase one of these AC line testers for about $10 at most home improvement stores, hardware stores, and electronics stores. They not only tell you if your receptacle is properly grounded, they also tell you if the AC line and load wires are properly phased or reversed. Just plug it into a receptacle and and read the LEDs. Easy peasy.

https://www.mojo-audio.com/blog/audiophile-grounding/

http://www.ecmweb.com/content/diagnosing-power-problems-receptacle

 

نویز و هام در سیستمهای صوتی (بخش سوم)

مورد بعدی برای وصل کابل های برق حتما پولاریتی برق هر دستگاه رو ببینید تو کدوم حالت درسته و همه دستگاه ها رو بعد از تشخیص پولاریتی درست به هم وصل کنید.

دو نكته مهمه يكي اينكه حتما با ولتمتر دقیق اندازه گيري بشه چون دقت فازمتر ديجيتالي كمه و دوم اينكه حتما دستگاه روشن باشه.

پولاریتی برق دستگاه

بعد از نصب همه دستگاه ها اگر روی بلندگو وقتی سورس شما موزیک پخش نمیکنه (حالت STOP) و با چسبوندن گوشتون به بلندگو فقط و فقط نویز سفید یا پینک نویز میشنوید که اون نویز با تغییر ولوم افزایش و کاهش داره میشه گفت کل سیستم سالم هست. صدای نویز سفید یا پینگ نویز تو اینترنت هست و میتونید بشنوید و مثل صدای ششششش هست. یه حالت ملایم داره که همه فرکانسها رو دربر میگیره و این نویز سفيد يا پينك هرچقدر بیشتر باشه نشونه بدي نيست چون دستگاه هایی که فیدبک منفی کمتری دارند این نوع نویز رو میشنویم. هر دو کانال باید نویزشون یه اندازه باشه.

در این حالت اگر وقتی همه دستگاه ها روشنه و یک دستگاه رو اون وسط خاموش کنید و از برق بکشید اگر هنگام جدا کردن کابل برق اون دستگاه (چه وقتی کابل های سیگنال بهش وصل هست یا وصل نیست در هر کدوم از دو حالت) نویزی روی بلندگو نیاد یعنی اون دستگاهها در داخل گراند لوپ یا مشکل داخلی ندارند.

هر ایجاد نویزی موقع خاموش روشن کردن یا جداکردن کابل برق دستگاه خاموش (چه زمانی که همه اینترکانکت ها بهش وصله چه زمانی که کابلی بهش وصل نیست) نشونه مشکل در سیستم هست.

این نویز هایی که میگم (غیر از وایت نویز یا پینک نویز) طوریه ممکنه شنونده مجبور باشه گوشش رو به بلندگو نزدیک کنه و حتی مقدار کم نویز هم باعث کاهش داینامیک میشه.

اگر نویز حالت BUZZ یا HUM داره سیستم شما مشکل داره و حداقل یکی از دستگاه ها داره خرابکاری میکنه.

اگر نویز BUZZ یا HUM با تغییر ولوم زیاد و کم میشه نشون میده که یکی از اجزاش مثل خازن در مسیر سیگنال خرابه و اگر با تغییر ولوم زیاد و کم نشه مشکل از منبع تغذیه هست که در هر دو حالت دستگاه باید بره سرویس و حالت دوم یکم بدتره.

به هيچ وجه حتي اگر اين نوع نويز كم باشه اون دستگاه رو نگه نداريد و حتما بفرستيد سرويس بشه . سيستم هاي با فيدبك منفي كم و بلندگوي حساسيت بالا خيلي بهتر اين ايرادات رو نشون ميدن .

نکته اساسی اینجاست نمیشه با قطع کردن اتصال یک دستگاه (منظورم اینترکانکت های متصل به اون دستگاه هست) بفهمیم ایراد از اون دستگاه هست یا نه مگر اینکه اون دستگاه رو بطور کامل از برق و گراند و همه اتصالات جدا کنیم و ببریم یه گوشه بزاریم و یه دستگاه دیگه جاش بیاریم.

هر دستگاهی وقتی روشنه خروجیش نباید ولتاژ dc داشته باشه و از این نظر لامپی ها بخاطر داشتن ترانس خروجي خیالمون ازشون راحته که ولتاژ خروجی dc نمیدن که بزنه بلندگو یا دستگاه بعدی رو خراب کنه. حتما این مورد رو با ولتمتر دیجیتال براي خروجي همه دستگاه ها چک کنید.

لامپ دستگاه ها هم بايد حتما چك بشه كه سالم باشند .

حتما وضعیت نویز رو با شنیدن بلندگو دقیق چک کنید چون درسته خود نویز موقع شنیدن موسیقی شنیده نمیشه اما عملا باعث کمپرشن داینامیک صدا میشه که تاثيرش روي صدا خیلی بد هست.

https://bottlehead.com/smf/index.php?topic=3364.0

This being a DIY electronics forum we see a lot of posts about hum or noise. And quite often I see someone chasing a problem by looking into aspects of the setup that would not create the particular kind of noise heard. So to make this noise troubleshooting process more efficient I propose a set of definitions of various kinds of noise and some suggestions as to where to look to reduce them.

Hum – this has become a catch-all phrase. Basically there are two kinds of hum, 60Hz hum and 120Hz hum (or 50hz and 100Hz in countries with 50Hz AC). Obviously one sounds an octave deeper than the other, but there are other characteristics to the sound that make them fairly easy to distinguish.

60Hz hum is a softer, more rounded sound. It is usually caused by magnetic coupling, i.e., something is picking up the radiated magnetic field of a power transformer or choke. Tubes and cables are common points of coupling. Distance is your friend here, though moving the cable or piece of gear that is picking up the hum around without adding distance from the transformer can help too. Cables that are radially symmetric like coax and high quality shielded twisted pair are better at rejecting this noise. Mounting inductors so that they are electrically isolated from the chassis can reduce eddy currents in the chassis that can add hum as well. This is done in all Bottlehead kits. Speaking of transformers, occasionally the hum is actually a mechanical vibration of the power transformer transmitted directly through the air rather than through the speakers. Tightening the transformer mounting screws can help and in more extreme cases some type of vibration damping may be necessary.

120Hz hum usually has a distinct buzzy content to it. This the buzzy content of the hum is electrostatic in nature rather than magnetic and is usually due to the power supply rectifiers’ spikes not being properly shunted to ground. Thus 120Hz buzz is often associated with ground loops or lifted grounds, and is probably the most common issue. The best way to troubleshoot this is to disconnect any input cables and short the inputs of the device in question, to see if the buzz remains or if it is actually coming from the cable or equipment ahead of the gear. If the buzz remains, you may have a ground loop with other equipment. A “cheater plug”, that converts a three prong power plug into a two prong plug, can be used to see if the problem goes away when the device is separated from the safety ground of the other gear. While this is not considered the safest method of operation and should probably not be left in this condition, it can help to establish if you have a ground loop that needs to be dealt with. The third and perhaps most common problem is that there is a cold solder joint or loose connection in the gear. Going over all of the solder joints with an iron to reflow them is a simple and most often very effective method of resolving buzzing issues. For some reason many builders are reticent to do this, to the point where they will spend several days asking for other suggestions on the forum before trying it. I have no explanation as to psychology of this, it seems about the easiest thing one could do to eliminate a problem without spending a lot of time tracing and measuring things.

Another rare occurrence that can cause 120Hz hum is a filter capacitor installed backwards. This can also cause a lot worse problems than hum as the capacitor shorts out or vents its guts all over your amp, and should be fixed before the device is powered up again.

Hiss or rushing sound – this is an entirely different phenomenon, due to self noise generated in a tube or in a SS device like a regulator. It is most often associated with preamp circuits that are amplifying very small signals. If it is due to a tube (this would be the most likely case in our kits) the solution is usually to simply replace the tube with one that is more quiet. Typically the more exotic high priced variants of a given tube are expensive because they tend to be more quiet in circuit than less expensive variants. If the rushing sound is from a regulator it may be that the regulator needs to be bypassed or that a SS component in the regulator has failed.

Crackling – this is perhaps one of the more unnerving sounds. It is usually due to an intermittent connection. That connection might be at a tube/socket interface, in which case inserting and removing the tube a few times may cure it. It may be a worn jack, in which case it is usually prudent to replace the jack. It may be a bad solder joint somewhere in the circuit, in which case the solution once again is to reheat the solder joints in the device in order to reflow any bad connections. It may also be in the cable ahead of the gear in question. Try a different cable and see if the problem goes away.

Popping – if there is a single popping sound sometime during or after warm up it may be a tube arcing over slightly as it comes up to voltage and the tube my need to be replaced. If the pop occurs exactly as the power switch is cycled on or off the solution is simply to have any equipment downstream of the device turned off when the power switch is cycled. If the popping is in a steady pattern it may be a failing capacitor which is charging to a certain potential at which point it discharges abruptly and then repeats this cycle. A capacitor in this state needs to be replaced. Tubes can do this cyclic popping as well. If it is mild it may go away as the tube heats up and its internal structure expands.

در انتها موزيك رو با چند اهنگ خوب پخش كنيد و جاي مثبت منفي كابل هر دو بلندگو رو عوض كنيد ببينيد تو كدوم حالت صدا بهتره كه به اين ميگن تشخيص فاز درست اكوستيكي. پولاريتي سيگنال چون ممكنه تو يكي از دستگاه ها عوض شده باشه اين تست بسيار بسيار لازمه و قبل از شروع اب بندي اين كار رو انجام بديد و هر دستگاه جديدي هم جايگزين ميكنيد حتما اين تست رو انجام بديد كه فاز درست مشخص بشه.

صحت فاز سیگنال

Read More

Review & Specification

شنبه 14 می 2016
/ / /
Comments Closed

ببینید دنیای صدا خیلی دایره وسیع تری داره نسبت به دنیای Specification ها. تنوع صداهایی که میشنویم خیلی زیاده ولی مشخصات دستگاه ها خیلی محدود تره. یعنی ممکنه 100 تا امپلی فایر مشخصاتشون عین هم باشه اما صداشون همه با هم فرق کنه.

کم ریسک ترین راه رسیدن به اون صدایی که دوست داریم شنیدن صداست. بنظرم یا باید در درجه اول صدا رو شنید و انتخاب کرد و یا باید طراح رو شناخت و اگر به گوشش اعتماد داریم بریم به سمتش.

من شاید باورتون نشه قبلا که میخواستم چیزی بخرم 500 ساعت تو اینترنت سرچ که مثلا این آمپ خوبه یا بد یا کلا همه نظرات رو در موردش میخوندم اما الان نه.

کلا خوندن Review و Spec رو بیخیال شدم. تو صدا باید خود شنونده انتخاب کننده باشه و بشنوه صدا رو و بدونه بعد از انتخاب کامپوننت ها چطور باید صدا رو با تیون و تغییرات آکوستیکی و بلندگو به جای مطلوب برسونه. از رو کاغذ نمیشه به نتیجه رسید.

شما باید صدای پایه رو خودتون بشنوید و کامپوننت ها رو انتخاب کنید و بعد وارد مرحله تیون بشید. اگر هم نمیشه صدا رو شنید باید به سراغ سیستم هایی برید که طراحشون آدم قابل اعتمادی هست.

به هر حال من میگم وقت خودتون رو زیاد با خوندن Review و Spec نگیرید. صدایی که ادم میشنوه خیلی مهمتر از خوندن نظرات دیگران و مجلات و Spec و … هست.

Read More

چند خبر

جمعه 10 ژانویه 2014
/ / /

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اول اینکه دوست خوبمون به تازگی اولین نوه شون بدنیا اومد ، کلا وقتی بچه ای بدنیا میاد من از خود بیخود میشم.

حاج آقا تبریک میگم اساسی …

دوم اینکه آئودیو کلا خوابیده منظورم اینه رفته تو خواب زمستونی و حالا حالا ها قصد نداره بیرون بیاد.

لینک زیر رو آقای کیهانی فرستادند :

http://aficionados.foroactivo.com/t177-ces-2014-por-leo-yeh-my-hiendcom

سوم اینکه مطلب زیر رو در مورد کتاب “بازی در سپیده دم” آرتور شنیستلر بخونید. دلیل نوشتن در مورد این موضوع این بود دوستی تعبیری در مورد های فای بکار برد که این مفهوم رو میرسوند که های فای اگر برای رسیدن به صدای ایده ال باشه بی شباهت به قمار نیست.

دقت کنید نگفتم های فای برای سرگرمی یا های فای برای هابی نوشتم های فای اگر برای رسیدن به اون یوتوپیای صدا باشه از دید این دوستمون بی شباهت به قمار نیست.

من برام تعبیر این دوستمون (آقای کیهانی) بسیار جالب بود چون دقیقا خودم معتقدم فرایند داخل ذهن من موقعی که خیلی شدید دنبال ایده ال در صدا بودم همین وضعیت رو داشت.

http://www.adabiatema.com/index.php/2013-09-14-10-26-30/2012-06-20-14-14-25/5/936-l-r-44

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

قصّه همیشه از دلِ شب آغاز می‌شده است*

 

اتفاقی می‌افتد، کاری می‌کنیم و بر اثرش کاری دیگر، اتفاقِ بعدی و باز بعدی و باز هم بعدی؛ این‌گونه است که زندگی ما ادامه پیدا می‌کند. زندگی دومینووار پیش می‌رود و هر لحظه‌اش بر دیگری اثر می‌گذارد و در نهایت، این دومینوها راهِ زندگی ما را می‌سازند. ما –از میان هزاران احتمال ممکن- این راه را خودآگاه یا ناخودآگاه انتخاب کرده‌ایم، مدار زندگی‌هایمان از مدار کسان دیگر گذشته یا در هم رفته یا اصلن به هم نخورده؛ امّا آیا همه‌ی این‌ها را ما انتخاب کرده‌ایم؟ اگر جور دیگری انتخاب می‌کردیم چه می‌شد؟ آیا نمی‌شد جورِ دیگری این بازی را ادامه داد؟ اگر می‌شد، آیا نتیجه فرقی می‌کرد؟این بازی دومینووار –که نامش را زندگی گذاشته‌ایم- مهم‌ترین نقطه‌ی تلاقی دو نوول «بازی در سپیده‌دم» و «رؤیا» از آرتور شنیتسلر است.

×××

در «بازی در سپیده‌دم» شنیتسلر ما را درگیر این بازی می‌کند، ما خودِ بازی را دنبال می‌کنیم، با همه‌ی هیجان، گنگی و بی‌خبری‌اش از آینده. «ویلهلم» (افسر جوانی که «ویلی» می‌خوانندش) یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود چون که هم‌قطار سابقش برای قرض‌کردنِ هزار گولدن به سراغش آمده است. ویلهلم هم پولی در بساط ندارد و متأسفانه نمی‌تواند کمکی کند، از دایی‌اش هم دیگر نمی‌تواند پول قرض بگیرد، البته شاید بشود با قمار پول را جور کرد، تنها راه همین است. ویلی به مهمانی می‌رود و وقتِ خداحافظی توجهِ خانم جوانی را می‌بیند و فکر می‌کند می‌تواند مهمانی را برای قمار ترک نکند، همان‌جا بماند، او مسئولیتی در قبال هم‌قطار سابقش ندارد. اما از قبل گفته باید برود، پس به محل قمار می‌رود و تصمیم می‌گیرد زود برگردد و بازی نکند. اما بازی می‌کند و می‌برد و می‌برد و می‌برد. شب تصمیم می‌گیرد به خانه برگردد، چند ثانیه دیر به قطار می‌رسد و به کافه بازمی‌گردد و تصمیم می‌گیرد دیگر بازی نکند یا اگر بازی کرد محتاط باشد، بازی می‌کند، می‌برد و می‌برد و می‌برد. چهار هزار و دویست گولدن می‌برد، بیش از حقوق چند سالش. اما «میلی به راستی جهنمی» او را به ادامه‌ی بازی ترغیب می‌کند. ویلی می‌بازد، هر چه برده می‌بازد، پول قرض می‌کند باخته‌اش را جبران کند، همان را هم می‌بازد و باز می‌بازد. یازده هزار گولدن بده‌کار می‌شود. در نیم ساعت ورق برمی‌گردد. ویلی نه تنها پولِ هم‌قطار سابق را جور نمی‌کند که خود هم در مخمصه‌ای هزاران بار بدتر گیر می‌افتد. اگر تا دو روز دیگر پول را جور نکند، شغلش را از دست می‌دهد، آبرویش می‌رود، همان بهتر که بمیرد. باقی داستان تلاش ویلی است برای جورکردنِ پول. پیش دایی‌اش می‌رود و او می‌گوید که پول‌هایش را به زن تازه‌اش بخشیده؛ پیش زن‌دایی‌اش می‌رود و او بازی‌اش می‌دهد. اگر ویلی چند ثانیه زودتر به ایستگاه رسیده بود و سوار قطار می‌شد، اگر ویلی از بازی زودتر دست می‌کشید، اگر، اگر، اگر… امّا ویلی از میان هزار امکان به این بن‌بست رسیده است.

قمار «بیست‌ویک» که ویلی در آن می‌بازد، شباهت زیادی به زندگی دارد. هر کس ورقی می‌گیرد و با آن تصوری از آینده‌اش پیدا می‌کند و سر آن شرط می‌بندد. ورق تازه می‌گیرد، ورق برمی‌گردد و تصویر قبلی به هم می‌ریزد. هر ورق می‌توانست ورق دیگری باشد و شرایط شرایط دیگری، اما نیست و باید با همین‌ها ادامه داد. می‌شود در قمار خطر کرد و به وادی‌های سرک‌نکشیده سرک کشید، می‌توان آرام و محتاط ادامه داد. جالب است که نوع روایتی که شنیتسلر برای این نوول در نظر گرفته هم به این بازی شبیه است. شنیتسلر –شاید با تکیه بر پیشینه‌ی نمایش‌نامه‌نویسِ خود- داستان را در فصل‌های کوتاه‌کوتاه روایت می‌کند، انگار هر صحنه پرده‌ای است از ماجرای پُرهیجان ویلی. داستان پیش می‌رود و هر فصل به مثابهِ ورقی تازه که به خواننده داده شده بازی را پیش می‌برد. ما ورق را می‌گیریم (فصل را می‌خوانیم) و می‌بینیم بازی عوض شده است، معادلات به هم ریخته است و مشتاقانه منتظرِ فصل بعد می‌مانیم (ورق بعدی چیست؟ این بازی چه‌طور ادامه پیدا می‌کند؟) و هر چه به پایانِ داستان نزدیک‌تر می‌شویم، بیش‌تر مطمئن می‌شویم که دست تقدیر پایانِ تلخی برای ویلیدر نظر گرفته است، اما باز در انتظار کورسوی امیدی می‌مانیم، شاید ورقِ تازه‌ای بازی را دگرگون کند (مثل ویلی که می‌دانست اگر باز هم ورق تازه‌ای بگیرد باز هم خواهد باخت، امّا باز ورق دیگر می‌گرفت). این‌گونه است که شنیتسلر اوّل زندگی ویلی را شبیه به یک بازی می‌کند و سپس با درگیرکردنِ ما در ماجرا (و بازی‌دادنِ ما) تجربه‌ی قمار را در سطحی دیگر به خواننده هم منتقل می‌کند. و به این شکل، ما هم مشتاقانه به بازی ادامه می‌دهیم و داستان را با لذت و استرس قماربازان می‌خوانیم، هر چند می‌دانیم پایانش خوش نخواهد بود.

×××

بازی دومینووار زندگی که در «بازی در سپیده‌دم» حضوری عینی داشت، در«رؤیا» شکلی درونی‌تر و پیچیده‌تر به خود می‌گیرد. اگر در نوول اوّل، فقط ویلی را می‌دیدیم که درگیر این بازی است و دیگران هم‌بازی او بودند، در «رؤیا» دیگر چندان در متن قضیه قرار نمی‌گیریم، اتفاق‌ها گذشته‌اند و جریان زندگی بر آن‌ها سرپوش گذاشته است، حالا سرپوش برداشته می‌شود، میل‌های درونی و سرکوب‌شده مجال بروز پیدا می‌کنند و رؤیای شنیتسلر شکل می‌گیرد. فریدولین، پزشک جوان، پس از حدود 10 سال زندگی مشترک با همسرش آلبرتینه، متوجه «امکان» خیانت همسرش به او می‌شود، می‌فهمد ممکن بود در سفری تفریحی همسرش زندگی‌اش را رها کند و با افسری دانمارکی فرار کند، همان‌طور که خود فریدولین هم ممکن بود در موقعیتی مشابه با دختر نوجوانی رابطه‌ای آغاز کند. این امکان‌ها می‌توانست تحقق یابد (ورقی دیگر رو شود) و زندگی روندی دیگر به خود بگیرد، همان‌طور که ازدواج فریدولین و آلبرتینه هم یکی از امکان‌هایی بود که می‌توانست محقق نشود. روبه‌رو شدنِ فریدولین با این امکان‌ها باعث سردرگمیِ او می‌شود، او به فضایی پرتاب می‌شود که در آن هر آن‌چه اتفاق نیفتاده می‌توانست اتفاق بیفتد و شاید فقط «تصادف» یا «تقدیر» بوده که او حالا با همسر و دخترش زندگی می‌کند. «رؤیا» که منبع اقتباس کوبریک برای آخرین ساخته‌اش (چشمان باز بسته) بوده است، شرح سفر شخصی و درونی فریدولین است در مواجهه با امکان‌های زیادی که می‌توانست و می‌تواند زندگی‌اش را تغییر دهد.

دنیای پرماجرا امّا به نسبت کوچک «بازی در سپیده‌دم» در «رؤیا» آرام‌تر و گسترده‌تر می‌شود. پرسه‌ی فریدولین در شهر این امکان‌ها را گسترش می‌دهد و آدم‌های بیش‌تری از مدار زندگی هم می‌گذرند. درگیری شخصی فریدولین کم‌کم به درگیری جامعه هم بدل می‌شود. یک دانش‌جوی جوان به فریدولین تنه می‌زند و او که می‌خواست به او واکنش نشان دهد، یک لحظه تا تهِ قضیه را در ذهن تصور می‌کند، این‌که دعوای سختی با دانش‌جو شکل بگیرد و کار بالا بگیرد و حتا به دوئل بکشد. امّا این فقط یک «امکان» بود که می‌توانست اتفاق بیفتد اما نمی‌افتد. فریدولین به بستر مُرده‌ای می‌رود و آن‌جا دختر مُرده به او می‌گوید که حاضر است نامزدش را رها کند و عشقش را نثار فریدولین می‌کند، امّا فریدولین این درخواست را رد می‌کند (اگر نمی‌کرد چه؟ اگر زنش با افسر دانمارکی فرار می‌کرد چه؟) فریدولین اتفاقی –از طریق دوستی- از مهمانی بالماسکه‌ی غریبی با خبر می‌شود. وقتی نیمه‌شب برای خرید لباس بالماسکه می‌رود، فروشنده دخترش را با دو مرد در انتهای مغازه غافل‌گیر می‌کند (اگر فریدولین وسوسه نمی‌شد به مهمانی رود چه؟)به بالماسکه می‌رود که در آن‌جا زن‌ها تنها صورتشان را پوشانده‌اند و جز آن کاملن برهنه‌اند. حضور ناموجه فریدولین در آن بالماسکه با مناسکِ آن مهمانی هم‌آهنگ نیست، پس آن‌ها او را در آستانه‌ی مجازاتی سنگین می‌برند. امّا زنی که قبلن هم در این مهمانی به فریدولین هشدار داده بود که باید آن محل را ترک کند، حاضر می‌شود گناه او را به گردن بگیرد و جای او مجازات شود، فریدولین مجبور می‌شود مهمانی را ترک کند (همه‌ی آن زن‌های برهنه، تجلی میل جنسی، حالت مرموز و رؤیاگونه‌ی مهمانی). فریدولین به خانه برمی‌گردد و آلبرتینه را می‌بیند که در خواب می‌خندد. آلبرتینه که بیدار می‌شود، برای او از خوابی که می‌دید می‌گوید؛ خوابی که در آن توانسته به فریدولین پشت کند و به راحتی ببیند که او عذاب می‌کشد، به صلیب کشیده می‌شود، امّا او کمکش نکرده و در دشتی با افسر دانمارکی زندگی‌اش را ادامه داده است.

این‌جاست که نام داستان معنا پیدا می‌کند: رؤیا. در سفر شخصی فریدولین در شهر، همه چیز در دست‌رس و دست‌نیافتنی است، همان‌طور که در خواب‌های ما این‌گونه است. مزّه‌ی همه چیز چشیده می‌شود امّا چیزی پایدار نمی‌ماند. صحنه‌ها دقیق توصیف می‌شوند امّا فرّارند و خلاصه فریدولین که بی‌خواب شده بود، انگار به فضایی وارد می‌شود که در آن مرز میان خواب و بیداری باریک شده است، همان‌طور که مرز میان آن‌چه اتفاق افتاده و آن‌چه نیفتاده کم‌رنگ می‌شود. به هر حال، چه اتفاقات آن شب خواب بوده باشد چه نه، آن شب سفری بوده از خودآگاه حواس‌جمع و حسابگرِ فریدولین به دنیای ناشناخته، شلوغ و پُرخطر ناخودآگاهش. فریدولین –و به موازات او همسرش آلبرتینه و در حالتی کلی‌تر جامعه، یعنی اتریش در آغاز قرن 20- نیمه‌شب از وجه رسمی و پذیرفته‌شده‌ی خود فاصله می‌گیرند و اجازه می‌دهند تمایل‌های ناخودآگاه و سرکوب‌شده تجلی پیدا کنند.

×××

این‌جا، نقطه‌ی اشتراک دیگری میان این دو نوول به چشم می‌خورد: شب. این دو نوول –و البته دیگر داستان‌های شنیتسلر- نمودِ زمانه‌ی شنیتسلر اند، یعنی دورانی که سنت‌های کهنه کم‌کم رنگ می‌باختند و بی‌بندوباری و عقده‌های سرکوب‌شده ترسی پنهان در جان مردم به جا گذاشته بود، امّا شکوه و زرق‌وبرقِ اتریش قرار بود پوششی باشد بر اضطراب دائم طبقه‌ی بورژوازی. افسر داستان «بازی در سپیده‌دم» و پزشکِ «رؤیا» هر دو روزها در کامل تشخص و قدرت به کار خود مشغول‌اند، یکی بر سربازان فرمان می‌راند و دیگری بیمارهای خود را معاینه می‌کند، در شلوغی روز می‌توانند صدای درون خود را نشنیده بگذارند، امّا وقتی روشنایی روز فرو می‌افتد و شهر خاموش می‌شود در کافه‌ای یا در مهمانی شبانه‌ای درونِ مضطرب و بی‌احتیاط آن‌ها آشکار می‌شود. به خاطر همین می‌توان ادعا کرد که در این دو اثر شنیتسلر شب افشاکننده‌ی چیزهایی است که زیر پوست شهر می‌تپد، در واقع سکوتِ شب اجازه می‌دهد که همهمه‌ی دائمی و آرام درون مشوّش آدم‌ها شنیده شود و طنین بیندازد. هم پزشک و هم افسر شب‌های غریب و پرحادثه‌ای را می‌گذرانند و در مقابله با درونیات خود به مشکل جدی برمی‌خورند، فقط بخت با یکی از آن‌ها یار است و می‌تواند شب را به صبح برساند و «پرتو پیروزمندانه‌ی نور» را ببیند، با دیگری نه. این دیگر بازی تقدیر است.

*عنوان از شعری است از محمد مختاری

 

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

Read More

نقد گذشته شماره 6

جمعه 16 آگوست 2013
/ / /
Comments Closed

در زمان جوانی 24 شهریور 1385 نوشتم :

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

سرعت سیستم Fast

به سیستمی که پهنای باند زیاد و جریان دهی خوبی داشته باشه Fast میگویند. توان سیستم در ردیابی سیگنال و ایجاد یک صدای زنده به این مشخصه بر میگرده. سیستمهای Linn و Spectral به سرعت پاسخ دهی زیاد معروفند. اکثر Pre Amp های خوب پهنای باند بالایی دارند اما معدود Power Amp هایی هستند که هم جریان دهی خوبی دارند و هم از پهنای باند بالایی برخوردار باشند. میشه گفت حدودا Solid ها از Tube ها سریعترند. در تکنولوژی Solid سرعت FET و MOSFET تقریبا از ترانزیستور BJT بیشتر هست. اما مساله سریع تر بودن پاسخ یک سیستم تا حد زیادی به پاسخ بلندگو بستگی داره و تکنولوژیهای مختلف ساخت درایور هر کدوم سعی در بهتر کردن این مساله دارند. درایور MSW از کمپانی منگر از ۸۰ هرتز تا ۳۵ کیلو هرتز پهنای باند دارد.

سریع بودن پاسخ سیستم همراه با پاسخ گذرای مناسب به تمرکز در Stage و حالت زنده صدا کمک میکند و فضای سه بعدی را بشکل بهتری میسازد.
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

این جمله حدودا سالید سریعتر از تیوب هست نیاز به توضیح داره.

اگر از هر دو جریان بکشیم و پاسخ سیگنال پله رو ببینیم بخاطر پهنای باند بیشتر سالید ها این حرف درسته اما در میکرو خصوصا در میدرنج این موضوع فرق میکنه و تیوب ها در حالت کلی اگر به بلندگوی هورن که امپدانس و حساسیت بالایی داره وصل بشوند شفاف تر و دایرکت ترند بخاطر سرعتشون.

مقاله ای رو رابرت هارلی قبلا لینک داده بود که جالب بود در مورد واکنش ابر الکترون در لامپ ها که ادعا میکرد واکنش لامپ سریعتر هست.

البته میدونیم پهنای باند ترانزیستوری های پرتوان رو با فیدبک منفی زیاد میکنند و اگر سرعت پاسخ دهیشون میره بالا دقت فازشون میاد پایین.

Read More

نقد گذشته شماره 5

پنج‌شنبه 18 جولای 2013
/ / /
Comments Closed

تعریف آئودیوفیل:

Audiophile کیست؟

بخونید :

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

به کسی که علاقه خاصی به موسیقی و سیستمهای صوتی داره میگویند. کسانی که بصورت حرفه ای موسیقی گوش میکنند، خیلی دنبال سروصدا کردن و شنیدن در ولوم های بالا نیستند و از موسیقی در ولوم های متوسط و پایین لذت میبرند. بنظر من کسانی که بیشتر از شنیدن موسیقی بدنبال سرگرم شدن با های فای هستند Audiophile بحساب نمی آیند. البته خودم هم خیلی یک Audiophile بحساب نمی آم . اصل مهم علاقه به موسیقی و یک صدای خوب هست نه خود سیستم و البته کسانی که صدای خوب رو دوست دارند اکثرشون بدنبال سیستم خوب هم هستند و به HiFi علاقه مندند. اما بعضی ها اونقدر سرگرم شنیدن موسیقی نیستند که بدنبال بازی با سیستمشون هستند. کمی این دو گروه با هم فرق دارند.

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

Read More