Search Results for Micro Linearity vs Macro Linearity

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش سیزدهم

شنبه 8 سپتامبر 2012
/ / /
Comments Closed

اگر یادتون باشه من قبلا هیچوقت روی Lamm تحقیقی نکردم و هیچوقت هم پیشنهاد ندادمش و کلا این رومی (romy the cat) و مایک بودند که توجه منو به این برند جلب کردند.

چیزی که خیلی جالبه اینه که از دید میکرو برند Lamm پاسخ میژرمنتش بسیار عالیه ، شاید بگم تقریبا تو همه لامپی هایی که استریوفایل تحلیل کرده با فاصله از همه بهتره.

تحلیل مایک رو از Lamm با Marten Supreme بخونید:

http://audiofederation.com/blog/archives/1131

این نشون میده پیشنهادات رومی رو باید جدی گرفت ، مثال دیگه از پیشنهاد رومی DAC شرکت Lavry هست اونم با اینکه پردازش دیجیتال داره اما میژرمنتش تو میکرو خوبه و بنظر میرسه ما میتونیم کم کم باور کنیم دنیای آئودیو همچین نسبی و بدون همگرایی نیست و از دید حرفه ای های دنیای صدا “مفهوم صدای خوب” چیزی نسبی و متغییر نیست.

منم همیشه تاکید داشتم صدای خوب نسبی نیست و این شنونده ها هستند که باید با درک عمیق تر صدای ایده ال رو بهتر بشناسند.

چیزی که جالبه اینه که گرانترین آمپلی فایرها از شرکت هایی مثل boulder و halcro و MBL و soulution و Goldmund میاد بیرون اونم با کلی جایزه the best مجلات اما همه اینها از دید میکرو پاسخ بدی دارند.

من خوشحالم ایده ای ارائه دادم که شما از روی اون ایده میتونید با دیدن میژرمنت ها وضعیت میکرو یک آمپ ببینید و خوشحالم الان سند مشخصی هست برای توضیح بهتر نظراتم.

تو کل آمپلی فایر های بالای 100 وات فقط شما در ASR Emitter پاسخ میژرمنت خوبی میبینید و اگر کسی ادعا کنه مثلا FM Acoustic شنیده بیشتر خوشش اومده باید بگم دوست عزیز اولا همه آمپ ها تو ایران تو شرایط کاملا مناسب و break-in دمو نمیشوند ثانیا بلندگوی دمو خیلی مهم هست ثالثا یک شنونده تا درک عمیقی از مفهوم میکرو نداشته باشه نمیتونه بفهمه چرا FM از دید میکرو من صداش خوب نیست.

من اینجا واقعا قصد ندارم تعیین تکلیف کنم برای خرید کسی چون سودی برای من نداره (من فروشنده های فای نیستم ، درصد هم نمیگیرم فقط از تعویض روغن و فروش اکتان بوستر ورث زندگیم میگذره) ، هدف من این نیست بگم چی بخرید چی نخرید فقط میخوام بگم آئودیو اصول و ساختاری داره و حالت نسبی و متغییر نداره و هر چقدر تجربه شنیداری ما بیشتر بشه این همگرایی رو بیشتر حس خواهیم کرد.

در ادامه پاسخ های Lamm رو میگذارم ببینید .

 

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش دوازدهم

پنج‌شنبه 6 سپتامبر 2012
/ / /

برم سراغ آئودیو نتی که فکر میکردم تو استریوفایل ازش میژرمنتی نیست اما خوشبختانه یکی پیدا شد.

دقیقا طبق انتظار من پاسخ کاملا عالی بود :

Audio Note Jinro integrated amplifier

آئودیو نت ملکه زیبایی صدا بین آمپلی فایر های تو ایران هست اما حیف که حتی یک بلندگوی با حساسیت بالا نیست که ما باهاش چهره زیبای این ملکه رو درست ببینیم.

آئودیونت دیگه میژرمنتی ازش نداریم پس میریم سراغ بعدی که Krell هست.

این برند همون برندی هست که من اولین صدای خوب رو تو خونم با اون شنیدم و از فضای NAD اومدم بیرون. البته به عرض برسونم این آمپلی فایر رو همین چند هفته پیش دوستی از ما خرید و من دیگه از های فای فقط برام یک سورس مونده و چند تا کابل.

خب Krell برای من دوران خوشی بود امیدوارم این دوستمون هم باهاش حسابی خوش بگذرونه.

اما در مورد میژرمنت Krell باید بگم کرل هم میژرمنت بد داره و هم میژرمنت معمولی البته از یک دید با این توان بالای 200 وات میشه عبارت خوب رو جایگزین عبارت معمولی کرد.

ایراد کرل اینه خیلی کیفیت ساخت داخلش بالا نیست مگر سری های خیلی بالا و مساله ای که منو در موردش کمی شاکی میکنه اینه مثلا تو سری Evolution پاسخ همه آمپ هاش یکی نیست و اونی که خیلی گرونه خوبه اما اونی که ارزونتره خوب نیست. یعنی حتی در یک سری نیومده مثل آدم همه رو نزدیک به هم بزنه.

Krell Evolution 202 preamplifier & 600 monoblock power amplifier Measurements

krell-fbi-integrated-amplifier

مثلا همین 600 و 202 که لینکش بالاست رو ببینید آمپ پاسخ خوبی نداره اما پری بد نیست . بنظر پاسخ این آمپ 600 واتی قابل قیاس با Evo1 نخواهد بود هرچند هردوشون سری Evo هستند.

سری های خیلی قدیمی کرل مثل KSA به نسبت زمان خودشون و توانی که میدادند مثل Class A های Pass Labs بدک نبودند. پری ها هم جدا از کیفیت ساختشون که بالا نبود طراحیشون پاسخ خوبی داشت.

krell-krc-hr-preamplifier

سری 400 خودمون هم که ارزونترین هست پاسخش اینه :

http://www.stereophile.com/content/krell-kav-400xi-integrated-amplifier-measurements

اما بهترین آمپ کرل تو میژرمنت های استریوفایل FPB 350 مونو هست که تو مد Class A کار میکنه :

http://www.stereophile.com/content/krell-full-power-balanced-350mc-monoblock-amplifier-measurements

http://www.stereophile.com/content/krell-full-power-balanced-350mc-monoblock-amplifier-measurements-part-2

یادش به خیر کرل FPB با ویلسون 8 چه دوران خوبی بود. هنوز اون صدا تو گوشم هست.

 

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش یازدهم

دوشنبه 3 سپتامبر 2012
/ / /

بهتر دیدم جدا جدا در مورد برندها بنویسم با گذاشتن عکسهاشون.

الان میرم سراغ Accuphase :

پاسخ آمپلی فایر های آکوفیض خوب نیست ، ببینید :

M 2000 Amplifier

دلیلش واضح هست کلاس A/B با فیدبک بالا :

همه آمپلی فایر های پرتوان تنها با فیدبک منفی و مد کلاس A/B میتونند چنین توانی بدهند و من تو تمام آمپلی فایر های بالای 100 وات فقط ASR رو پیشنهاد میکنم. البته Lamm هیبرید هم که تو ایران نیست میتونه گزینه خوبی باشه.

با افزایش توان المان پایه یعنی ترانزیستور و لامپ افزایش دیستورشن خواهد داشت (البته اوپ امپ و آی سی های مجتمع رو المان پایه در نظر نمیگیریم) و سیستمی با افزایش توان کاهش دیستورشن داره که یا فیدبک منفی بالایی داره یا بایاسش کلاس بی هست.

باید گشت دنبال بلندگوی با حساسیت بالا ، از من میپرسید آمپلی فایر بالای 100 وات یعنی مسیر اشتباه حالا چه برندش سولوشن باشه چه دارتزیل چه اف ام آکوستیک چه گولد موند چه بولدر چه هالکرو و … همه اینها رو که ببینید با افزایش توان دیستورشنشون بجای زیاد شدن کم میشه.

بریم سراغ دارتزیل dartzeel که برند خیلی خوبیه اما آخرین محصول 450 واتیش اگر چه میتونه در ظاهر تا حدی رقیب ASR باشه اما باز از دید من پاسخ خوبی نداره.

darTZeel NHB-108 Model One power amplifier

darTZeel NHB-18NS preamplifier

darTZeel CTH-8550 integrated amplifier

darTZeel NHB-458 monoblock amplifier

این سه تای بالا مربوط به کم توان های دارتزیل بودند که خوب بود اما این پائینی مربوط به 450 واتی میشه که خوب نیست.

خوش بگذره

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش دهم

یکشنبه 24 ژوئن 2012
/ / /

آمپلی فایر ها تو بهترین حالت باید رفتاری شبیه به پری آمپ ها داشته باشند چرا که پری آمپ ها در مقیاس سینگال با دامنه کم و امپدانس طبقه بعدی بالا کار میکنند و پاسخ اونها نسبت به آمپلی فایر به ایده ال نزدیک تره.

حالا هر چقدر یک آمپلی فایر Power Amplifier هم وابستگی اش به امپدانس بلندگو کمتر باشه و هم رفتار خطی تری داشته باشه بیشتر measurement اش شبیه به پری رفرنس میشه.

بین پری ها نکته جالب شباهت بسیار زیاد پاسخ ترانزیستوری ها با لامپی هاست اما در آمپ قدرت پاسخ لامپی با ترانزیستوری خیلی فرق میکنه.

تو حالت ایده ال با افزایش توان خروجی اندازه دیستورشن و مهمتر از اون شکل دیستورشن باید ثابت باشه و اگر تغییر داره باید با شیب کاملا ثابت رو به بالا باشه (رو به پایین بودن یعنی فیدبک منفی) و با تغییر فرکانس هم حتما باید دیستورشن هم شکلش ثابت باشه و هم مقدارش.

شکل دیستورشن هم باید تا حد ممکن به هارمونیک های اولیه خلاصه بشه و نه هارمونیک های بالاتر و چیزی که ما تو هیچ میژرمنتی ندیدیم شکل هم دامنه فرکانسی و هم فاز فرکانسی هارمونیک ها هست البته تو بار کامل.

تو پری آمپ های رفرنس دنیا جالبه بدونید کنراد جانسون ، Lamm ، Naim ، EAR ، Hovland ، Ypsilon ، dartzeel ، Ayre پاسخ خوبی دارند. ویتوس و آئودیونت تو استریوفایل نیستند که وضعیتشون رو ببینیم و ASR هم پری نداره.

در مقابل halcro ، Mark Levinson ، MBL ، CLasse ، Musical Fidelity ، Mcintosh ، NAD ، BAT ، Nagra   ، YBA ، VAC ، Jadis ،  Simaudio  ، Boulder  ، Viola ، Bryston وضعیت خوبی ندارند.

Krell و Burmester و jeff rowland و خیلی های دیگه هم تعریف چندانی ندارند هرچند وضعیتشون مثل مکینتاش و مارک لوینسون و … بد نیست.

البته هر برندی یک نوسان خوب و بد هم داره و بعضی محصولاتش از یکی دیگه ممکنه بهتر باشه اما برندهایی که عالی هستند همه کامپوننت هاشون عالی هست و برندی که محصول خوب و معمولی و بد رو با هم داره محصول عالی نخواهد داشت.

من شنیدم Dartzeel اومده ایران که برام خبر جالبی بود. حالا عکس هاشو که بگذارم میبینید چقدر Dartzeel پاسخ خوبی تو میکرو داره و چقدر Soulution Audio پاسخ بدی در میکرو و هر دوشونو یک شرکت میاره.

اگر به برندهایی که بعنوان خوب معرفی کردم نگاه کنید میبینید نظرات قبلی ام هم به همین شکل بود مثلا EAR یا Dartzeel یا Howland رو قبلا در موردشون نوشتم.

دیشب تو کجا بودی من خواب تو را دیدم …

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش نهم

دوشنبه 11 ژوئن 2012
/ / /
Comments Closed

برند VTL تو بالاترین سری رفرنسش که دو حالت تترود و ترایود داره به شکل های زیر هست :

http://www.stereophile.com/content/vtl-s-400-reference-power-amplifier-measurements

عکس اولی مد تترود هست و پایینی ترایود. همونطور که میبینید تو گرون ترین حالت VTL کمی بهتر میشه اما کلا Audio Research و VTL و Conrad Johnson که معروف ترین لامپی های امریکا هستند همشون تو کار ماکرو هستند و تو میکرو خوب نیستند.

اینم wavac خیلی گرون که پاسخش خیلی تفاوتی با بقیه نداره اما کمی بهتر از بقیه اونایی که توان بالایی دارند هست.

http://www.stereophile.com/content/wavac-sh-833-monoblock-power-amplifier-measurements

از من میشنوید آمپلی فایر هر چی توانش کمتر باشه احتمال بهتر بودن پاسخ میکروش میره بالاتر و ربطی نداره لامپ باشه یا ترانزیستور.

حالا یکی دیگه از Lamm رو ببنید و حال کنید، این Lamm پدرسوخته خیلی پاسخش خوبه ، فقط استریوفایل از Audio Note چیزی نذاشته ببینیم اون چطوره.

http://www.stereophile.com/content/lamm-ml21-monoblock-power-amplifier-measurements

منحنی بالا رو ببینید کیف کنید.

ادامه دارد …

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش هشتم

یکشنبه 10 ژوئن 2012
/ / /
Comments Closed

این بحث بحث جالبیه. ببینید من تا میتونم اینجا میخوام مثال هایی بیارم از measurement استریوفایل و ممکنه خیلی از فروشندگان ایران این منحنی ها رو ببینند و توضیحات منو بخونند و مثل همیشه خوشحال نشن. تقصیر من نیست که این برندها یی که اومده بیشترشون پاسخ ماکرو خوبی دارند و  نه میکرو.

قبلا توضیح دادم پاسخ میکرو معنیش چیه و پاسخ ماکرو معنیش چیه و من همه حرفم اینه Measurement ها رو اگر با عینکی که من بهتون میدم ببینید تا حد زیادی به رابطه measurement با صدای خوب نزدیک خواهیم شد.

Micro Linearity vs Macro Linearity 1

Micro Linearity vs Macro Linearity 2

Micro Linearity vs Macro Linearity 3

Micro Linearity vs Macro Linearity 4

Micro Linearity vs Macro Linearity 5

Micro Linearity vs Macro Linearity 6

Micro Linearity vs Macro Linearity 7

صدای خوب از دید من صدایی هست که پاسخ میکرو اون بهتر از پاسخ ماکرو باشه یا بهتر بگم پاسخ میکرو برای طراح اون سیستم اولویت بیشتری داره.

خب ببینیم مثلا آمپلی فایر هایی که استریو فایل میژرمنتشون رو گذاشته پاسخ هاشون چه جوریه.

Lamm M1.2 رو ببینید حال کنید که چه پاسخ میکرو خوبی داره :

http://www.stereophile.com/content/lamm-m12-reference-monoblock-power-amplifier-measurements

تو منحنی های بالا عدد دیستورشن بالاتر از حد ترانزیستوری های با فیدبک هست اما منحنی ها هموار و تابع شون حالت به نسبت خطی تری داره.

مدل های دیگر Lamm هم به همین شکل پاسخ خیلی خوبی دارند.

میریم سراغ کنراد جانسون که خیلی پاسخش تو میکرو بد هست و البته تو ماکرو هم خوب نیست.

http://www.stereophile.com/content/conrad-johnson-lp125m-monoblock-power-amplifier-measurements

سراغ تاپ ترین سری VTL هم که میریم باز پاسخ خوب نیست :

http://www.stereophile.com/content/vtl-mb-450-series-iii-signature-monoblock-power-amplifier-measurements

بالانس آئودیو هم چندان تعریفی نداره اما کمی بهتر از VTL و Conrad هست .

http://www.stereophile.com/content/balanced-audio-technology-vk-55se-power-amplifier-measurements

همونطور که میبینید اکثر پاور آمپ هایی که توانشون زیاده چه لامپ چه ترانزیستور پاسخ میکرو خوبی ندارند.

الان یه پورشه پانامرا اومده روغنشو عوض کنه ، برمیگردم …

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش هفتم

چهارشنبه 23 سپتامبر 2009
/ / /
Comments Closed

به این عکس نگاه کنید ، چقدر همه چیزهایی که من میخوام بیان کنم رو یکجا بیان میکنه، عکس از سایت Nutshell High Fidelity هست:

pix3a

لینک زیر:

http://www.nutshellhifi.com/library/tinyamps.html

تو شکل بالا منظور از Ongaku همان Audio Note Ongaku هست که یک سینگل اندد ترایود لامپی است.

در شکل بالا نشان داده شده که 75 سال پیش آمپلی فایر ها سینگل اندد ترایود لامپی بدون فیدبک بودند و در یک مسیر کاهش دیستورشن به سمت آمپلی فایرهای ترانزیستوری با توان بالا و با فیدبک زیاد آمدند تا دیستورشن را به 0.0001 برسانند.

الان کمپانی هایی مانند Goldmund و Halcro هم به همین اعداد 0.0001 رسیدند اما در صدای آنها چیزی نیست که شنونده در دراز مدت ازش لذت ببره. چیزی که جالبه اینه که ویتوس یک آمپلی فایر Class A no feedback هست که در منحنی بالا قبل از Audio Note Ongaku قرار میگیره و دقیقا همون شکلی که براتون کشیدم رو تداعی میکنه. یعنی باید صنعت صدا به این سمت بره تا وضعیت میوزیکالیتی بهتر بشه.

یک چیز جالب دیگری که بد نیست اینجا بنویسم نگاه طراح Audio Note به Level های صدای سیستم هاست، اینجا رو ببینید :

http://www.audionote.co.uk/articles/art_level_system.shtml

در متن بالا طراح Audio Note یک ایده برای ارزش گذاری صدا در حالت کلی بر مبنای توپولوژی مدار میده به شرح زیر :

Level Minus Two: Class B push-pull transistor amplifiers

Level Minus One: Class A push-pull transistor amplifiers

Level Zero: Class AB push-pull pentode or tetrode amplifiers

Level One: Class A push-pull pentode or tetrode amplifiers

Level Two: Class A single-ended pentode or tetrode amplifiers & Class A push-pull directly heated no-feedback triode amplifiers

Level Three: Class A single-ended directly heated no feedback triode amplifiers

چیزی که خیلی برای من جالبه اینه که این طبقه بندی دقیقا در مسیر بهتر شدن Micro Linearity هست و در این مسیر هرچقدر وضعیت Micro بهتر میشه از نگاه طراح Audio Note صدا هم بهتر میشه.

آودیو نت معتقده باید به سمت سینگل اندد کلاس A لامپی رفت بدون فیدبک اونم تو مد ترایود.

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش ششم

پنج‌شنبه 17 سپتامبر 2009
/ / /

من دوباره نوشته آرتور رو تکرار میکنم تا تاکید کنم یک سیستم ساده و مینی مال میتونه لطافت و ظرافت صدا رو حفظ کنه :

Only simplicity is able to capture the complexities of music, while complex circuits will inevitably sound simple, predictable and, ultimately, boring.

اما چیزی که باید بهش توجه کرد اینه که مفهوم خطی بودن در میکرو با مفهوم خطی بودن در ماکرو دو چیز متضاد و مخالف هم نیستند و اینطور نیست که اگر خطی بودن در ماکرو افزایش یابد حتما خطی بودن در میکرو کاهش می یابد. چیزی که مسلم هست اینه که ما همیشه محدودیت هایی داریم و در هر کلاس دقتی به هر حال مجبوریم یک انتخاب داشته باشیم و این انتخاب مشخص میکنه که کدوم بعد بیشتر مورد توجه ماست.

به شکل زیر نگاه کنید :

micro-vs-macro1

در شکل بالا یک سری منحنی هست که نشون میده هر طراحی با توجه به اندازه هزینه ای که میخواد بکنه یک محدودیت هایی داره. مثلا اگر بخواد کم هزینه کنه کامپوننتش روی منحنی Class D (منظور از Class A و … کلاس قیمت تمام شده کامپوننت است) می ایسته و با این بودجه محدود انتخابهاش مشخص میکنه که روی منحنی Class D کجا باید بایسته. مثلا اگر به سمت لامپ بره روی منحنی Class D در نقطه بالاتری قرار میگیره (جایی که Audio Note Zero قرار داره) و پاسخ میکرو بهتری در مقابل ماکرو داره و برعکس اگر به سمت ترانزیستور بره روی منحنی Class D پاسخ ماکرو بهتر و میکرو بدتری میگیره (مثل وضعیت Creek روی منحنی).

وقتی سیستمی خیلی عالی طراحی و ساخته بشه کلا سطح خطی بودن هم در بعد ماکرو و هم در بعد میکرو بیشتر میشه و کامپوننت روی منحنی از Class D به سمت Class A حرکت خواهد کرد. بر روی منحنی من تعدادی برند رو نام بردم تا یک ذهنیتی داشته باشید.

Audio note Ongaku بهترین Micro Linearity رو داره و Goldmund بهترین Macro Linearity رو و ویتوس هرچند در ماکرو کمی از FM عقب می ایسته اما در میکرو حرف های بیشتری برای گفتن داره و چون حس شنیداری ما به میکرو بهتر علاقه بیشتری داره انتخاب شنونده حرفه ای تر Vitus خواهد بود (البته نوع موسیقی هم تا حدی مهم هست اما در کل برای شنیدن موسیقی خوب باید به سمت میکرو بهتر رفت).

البته همانطور که در منحنی میبینید حتی ویتوس هم نمیتونه به اندازه Audio Note Ankoru و یا Ongaku در میکرو خطی باشه اما دلیل تاکید زیاد من روی Vitus اینه که با 95% بلندگو های موجود در بازار که حساسیت زیر 90 دارند و امپدانس پیچیده و پایینی دارند ویتوس بهتر جواب میده.

Audio Note عالیه اما باید براش بلندگوی مناسب پیدا کرد تا پاسخ ماکرو درستی داشته باشه. اگر Audio Note Ongaku رو به بلندگوهای معمول بد درایو تو بازار بزنیم وضعیت صدا اونقدر افت پیدا میکنه که در ماکرو به 20 درصد ماکرو واقعی اش میرسه و حتی میکرو اش هم تا حدی تحت تاثیر قرار میگیره و این پاسخ مطلوب نیست. کاری که باید بکنیم اینه که یا از خود بلندگوی Audio Note استفاده کنیم و یا از هورن ها که حساسیت بالایی دارند.

چیزی که جالبه در منحنی ببینید اینه که حتی در قیمت های پایین میتونه یک Single Ended  لامپی کم توان پاسخ میکرو خیلی بهتری از یک Solidstate پرتوان 100 هزار دلاری داشته باشه و من پیشنهاد میکنم برای خرید سیستم در قیمت پایین به سمت سیستم های مینی مال مثل Audio Note Zero Series با بلندگوی خودش بروید.

خلاصه اینکه Vitus با توجه به بلندگوهایی که در دسترس هست یک کامپوننت فوق العاده هست که تنها ایرادش قیمت بالاست.

من برمیگردم به تقسیم بندی بر اساس دو بعد Macro Linearity و Micro Linearity :

در Subjective Review من مفهومی رو بنام Integrity یا همان “تجزیه ناپذیر بودن” تعریف کردم که بنظرم خیلی مفهوم مهمی هست و شرط لازم رو برای صدای خوب تجزیه ناپذیر بودن صدا خوندم. از نگاه من تجزیه ناپذیری دقیقا رابطه مستقیمی با همون مفهوم Micro Linearity داره و اگر سیستم ای در میکرو پاسخ Smooth و خوبی داشته باشه صداش تجزیه ناپذیر تر رفتار میکنه و اگر این خطی بودن خیلی عالی باشه صدا حالتی Emotional و Communicative پیدا میکنه.

من قبلا Level های شنیداری رو تعریف کردم و الان میتونم بگم در Level های صفر و یک شنونده به Macro Linearity علاقه بیشتری نشون میده اما در Level2 به بعد Micro Linearity مهم تر میشه .

کامپوننتی که حداقل مقدار لازم در Micro Linearity رو داشته باشه مورد توجه شنونده Level2 قرار میگیره  و هر چقدر بخواهیم در Level3 صدای بهتری بشنویم باید در میکرو پاسخ خطی تری داشته باشیم.

طبیعی است که شنونده در Level0 صدای Goldmund رو به Vitus و یا Audio Note ترجیح بده اما به تدریج با افزایش آگاهی انتخاب ها متفاوت میشه و به سمت سیستم هایی میره که در میکرو خطی ترند. یعنی در انتها همه انتخابشون Single Ended Triode ای مانند Lamm یا Audio Note و یا Audio Pax خواهد بود.

برای همینه یکی مثل رومی دست از DSET اش برنمیداره و حرفه ای های این دنیا با هورن و SET کار میکنند.

چیزی که جالبه که در Level های بالاتر هم اندیشی و یکی شدن نظرات بیشتر میشه ، مثلا طراح Audio Note روی مفهوم Seamless Flow  و حالت Connected بودن تاکید میکنه، شاید منظور HP از مفهوم Continuousness همون چیزی باشه که مورد نظر ماست یعنی همون مفهوم Integrity خودم و کلا نه تنها در بعد Subjective ما به اشتراکات بیشتری میرسیم بلکه در بعد Objective هم اشتراکات زیادی داریم مثلا هیچ کسی در Level3 حرفی از یک Solidstate با توان بالا نمیزنه و مدارات بر اساس Class A با توان کم طراحی میشوند.

یک تحلیل جالب هم از مایک در مورد مقایسه Lamm ML3 با Audio Note Ongaku اینجاست که جالبه ، مایک هم در مورد وضعیت کنترل صدا در میکرو و ماکرو دو آمپلی فایر رو با هم مقایسه میکنه :

Well, in comparison with the Lamm ML3, the Audio Note Ongaku primarily controls the MACRO dynamics with an iron grip, and leaving the micro-dynamics to be slightly less controlled [in comparison with the Lamm] and the Lamm controls the MICRO dynamics like nobody’s business [as Neli would put it], and the macro-dynamics is less controlled [in comparison with the AN]. Get it? They are PRIMARILY focused on different parts of the dynamic spectrum – not that they don’t control all parts of the dynamic spectrum better than any other amps out there, because they do. It is just that their APPROACH to the reproduction of the sound is different from each other.

So with these ML3’s, you can hear WAY into the music, the details are very, very three dimensional, the micro-harmonics incredibly varied and complex, the micro-separation really excellent.

www.AudioFederation.com

البته یک وقت اشتباه نکنید و فکر نکنید اگر در Level های بالاتر استفاده از Single Ended Triodes بیشتر میشه باید نتیجه گرفت همه Single Ended های لامپی از ترانزیستوری ها صدای بهتری خواهند داشت، نه اصلا اینطور نیست و این مساله حالت دو طرفه نداره. خیلی از همین ترانزیستوری های Class A/B صدای بهتری از خیلی از لامپی های سینگل اندد کم توان دارند.

من خیلی از آمپلی فایرهای لامپی از جمله نوع سینگل اندد رو مانند Raysonic ، Unison Research و Air Tight شنیدم که اصلا قابل قیاس با یک Single Ended لامپی خوب نبودند و صداشون اصلا اون چیزی که باید یک سینگل اندد بده رو نمیداد.

بر عکس صدایی مثل ASR Emitter نظر شما رو کاملا در مورد این نوع قضاوت ها عوض میکنه و به شما خواهد گفت اگر در Level های بالاتر ما به سمت Single Ended Triode میرویم این به این معنی نیست که هر سینگل اندد لامپی ای صدای بهتری از یک ترانزیستوری داره.

ادامه دارد…

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش پنجم

سه‌شنبه 15 سپتامبر 2009
/ / /
Comments Closed

در پست قبلی من چهار حالت Macro Linear ، Micro Linear ، Macro & Micro Linear و Non Linear رو بشکل چهار شکل نشون دادم و الان باید چهار شکل دیگر رو هم اضافه کنم که همین چهار حالت رو دربر دارند اما مربوط به شاخص هایی میشوند که مانند ضریب خازنی C و یا THD بر اساس فرکانس حالت ثابت دارند. مثلا تابع انتقال H یک آمپلی فایر میتونه نسبت ولتاژ خروجی به ولتاژ ورودی باشه که چهار شکلی که قبلا دیدید رو ما ازش استفاده میکنیم اما پاسخ فرکانسی یک سیستم به شکل هایی که الان میبینید نزدیک هستند.

در هر صورت در تحلیل Objective تقریبا با این 8 نوع شکل سروکار خواهیم داشت.

ail

شکل شماره 5

شکل بالا یک منحنی ثابت H=c را نشان میدهد که c یک ضریب ثابت میباشد. این تابع هم در ماکرو و هم در میکرو خطی میباشد. چقدر خوب بود همه شکل ها همینجوری بود البته با قیمت پایین برای همه Audiophile ها.

il1

شکل شماره 6

شکل بالا تابعی را نشان میدهد که در Macro رفتاری غیر خطی دارد و حالت ثابت ندارد اما در Micro رفتاری Linear ، پیوسته و مشتق پذیر دارد.

al1

شکل شماره 7

شکل بالا تابعی را نشان میدهد که در Macro رفتاری خطی دارد اما در میکرو حالت Linear و هموار نداشته و مشتق پذیر نمیباشد.

nl1

شکل شماره 8

تابع بالا هم در ماکرو و هم در میکرو رفتاری غیر خطی دارد.

یک سیستم غیر خطی وقتی با یک موج سینوسی با فرکانس f مواجه میشود در خروجی غیر از هارمونیک اصلی f یک سری هارمونیک های اضافی بترتیب 5f ، 4f ، 3f ، 2f و … را تولید مینماید. مثلا اگر تابع غیر خطی H برابر با x به توان دو باشد ما در خروجی بهمراه فرکانس پایه f  هارمونیک دوم (فرکانس 2f) را هم خواهیم داشت.

اگر تابع انتقال از درجه 3 یعنی x به توان 3 باشد ما در خروجی هارمونیک دوم و سوم را خواهیم داشت و هر چقدر تابع انتقال پیچیده تر باشد هارمونیک های درجات بالاتر هم به خروجی اضافه میشوند.

یک سیستمی که در ماکرو رفتاری غیر خطی دارد (مثل یک بلندگو با درایور کاغذی و یا یک آمپلی فایر SET لامپی) در اکثر مواقع فقط هارمونیک های ابتدایی مانند دوم و سوم را اضافه میکند و هارمونیک های درجات بالاتر اضافه نمیشوند اما سیستمی که در میکرو غیر خطی رفتار میکند (مثل آمپلی فایر Solidstate پوش پول Class B) هارمونیک هایی از درجات بالاتر را با خروجی اضافه میکند که دامنه این هارمونیک ها خیلی زیاد نیست است.

حس شنیداری به ما میگوید حتی اگر دامنه هارمونیک های دوم و سوم زیاد باشد و میزان دیستورشن در این حالت بالا باشد ما با صدا مشکل جدی نخواهیم داشت اما اگر در صدا هارمونیک های درجات بالاتر هم باشند اما دامنه کمی داشته باشند و مجموع همه هارمونیک ها خیلی کم باشد صدا خوب نخواهد بود.

خیلی جالبه ، یک سینگل اندد لامپی مجموعا 10% دیستورشن داره و یک Solidstate مثل Halcro زیر 0.001% دیستورشن اما چون شکل تابع دیستورشن اینها فرق میکنه صدای لامپی به گوش ما سازگار تر است.

من اینطور نتیجه میگیرم که یک سیستم در صورتی پاسخ مناسبی دارد که در Micro رفتاری خطی داشته باشد و اگر توانست این خطی بودن رو در میکرو حفظ کند آنوقت به سمت بهتر کردن وضعیت ماکرو برود. غیر خطی بودن در ماکرو خوب نیست و این مشخصه حتی در لامپ به گوش من و یا یکی مثل کالمز خوشایند نیست و باید تا حد ممکن اونرو هم کنترل کرد اما چیزی که به هیچ وجه نمیشه کاریش کرد اینه که به هر قیمتی حتی با رفتار غیر خطی زیاد در ماکرو باید سیستم در میکرو پاسخی خطی داشته باشه.

چیزی که جالبه اینه که سیستمی در میکرو خطی تر رفتار میکند که Minimal تر و یا به اصطلاح ساده تر باشد (Simple is Better) و از اجزای کمتری در طول مسیر انتقال سیگنال استفاده کند.

من بر اساس همین نگاه و با همین نمودار ها نتایج جالبی رو خواهم گرفت که مهمترین اونها اینه که صدای Vitus در میکرو از همه Solidstate های دنیا رفتاری Linear تر، Smooth تر و بهتر دارد در عین حال که در ماکرو پا به پای بهترین Design ها مانند FM Acoustics پیش می آید.

به عبارات زیر نگاه کنید:

Simple vs Complex

Emotional vs Impressive

Musical vs Precision

Micro Structure vs Macro Structure

Low Power Class A Single Ended Triodes vs High Power Push Pull Class B

Analog vs Digital

Tubes vs Solidstates

Zero Negative Feedback vs Negative Feedback

Subjective vs Objective

(Level 2 & Level3 Audiophiles) vs (Level0 & Level1 Audiophiles)

همه این موارد در دو سوی یک جریانند، سمت چپ که شامل Simple و Emotional و Musical و Micro و Class A و Analog  و Zero Negative Feedback میشه در یک گروه قرار میگیرند و در مقابل اونها Complex و Impressive و Precision و Macro و Class B و Digital و با Negative Feedback قرار میگیره. شنوندگان هم در دو سوی همین جریانند، Level0 و Level1 در سمت راست و Level2 و Level3 در سمت چپ.

این دسته بندی ادامه هم داره مثل درایور کاغذی در مقابل درایور سرامیک ، Zero Upsampling و Upsampling و …

آنها که در سمت چپ قرار دارند در میکرو خطی ترند و آنها که در سمت راست قرار دارند در ماکرو خطی ترند. چیزی که خیلی جالبه اینه که صنعت صدا در این صد سال کاملا به سمت راست یعنی بهتر کردن Macro Linearity پیش رفت و هنوز مجلات از این حرکت حمایت میکنند و مایکل فرمر میگه آمپلی فایر 1000 واتی Musical Fidelity دیگه بهترین صدا رو داره میده.

به این میگن صنعت احمق صدا…

ادامه دارد…

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش چهارم

دوشنبه 14 سپتامبر 2009
/ / /
Comments Closed

من شکل دو نمودار رو در بحث قبلی نشون دادم تا یک دید اولیه ای از حالت هموار بودن و یا  دندانه دندانه بودن یک منحنی داشته باشید، الان شروع میکنم به بحث در مورد سیستم های خطی و غیر خطی و دوباره بر میگردم به توضیح انواع منحنی ها.

هر المانی در سیستم صوتی از مقاومت ، خازن ، سلف ، ترانزیستور ، لامپ ، ترانس  و … گرفته تا مجموعه اینها که میشه آمپلی فایر  و CD Player و … همه و همه یک تابع پاسخ (H) دارند که ما از آن برای مدلسازی استفاده میکنیم. مثلا یک مقاومت یک ضریب R دارد که این ضریب نسبت ولتاژ دو سر مقاومت به جریان عبوری از مقاومت هست و یا یک خازن با یک ضریب C شناخته میشود که نسبت جریان عبوری از آن به مشتق ولتاژ نسبت به زمان هست.

یک سیستم مانند آمپلی فایر که از مجموعه اینها ساخته میشود هم برایش پارامترهایی تعیین میکنند و پاسخ آنرا با آن شاخص ها میسنجند.

هر تابع مربوط به پاسخ یک سیستم الکترونیکی میتواند به سه شکل رفتار کند:

1) ثابت بودن H=c که c یک عدد حقیقی ثابت است

2) تغییر خطی نسبت به متغییرهای دیگر بشکل H=Kx که K ضریب ثابت بوده و x متغییر است.

3) تغییر غیر خطی نسبت به متغییر های دیگر بشکلهای متفاوت مانند H=a+bx+cx2+dx3 که a وb و c وd ضرایب ثابت هستند و x متغییر (منظور از x2 همان x به توان 2 هست و x3 همان x به توان سه هست که بخاطر محدودیت ویرایشگر وردپرس اینطوری نوشته شده).

متغییر x در توابع بالا به متغییرهایی چون فرکانس f ، دما T و توان P و … اشاره دارد.

در حالت اول تابع پاسخ سیستم هیچ وابستگی ای به متغییرهای ما مانند فرکانس و دما و حرارت ندارد و همیشه یک مقدار ثابت است. در این حالت سیستم ایده ال ترین پاسخ خود را دارد.

در حالت دوم سیستم رفتاری خطی دارد که مثلا با افزایش توان به شکلی خطی پاسخش تغییر میکنند، مثلا دیستورشن یک آمپلی فایر با تغییر توان خروجی بشکل خطی زیاد میشود.

در حالت سوم سیستم رفتاری غیر خطی دارد و به شکل های مختلف با تغییر متغییر ها از خود تغییر نشان میدهد.

در عمل ما سیستم ها را برای مدلسازی تقریب خطی (از نوع دوم) میزنیم اما در واقعیت هیچ المان ای  و هیچ سیستم الکترونیکی در دنیا وجود ندارد که بشکل کاملا ایده ال رفتاری خطی (از نوع اول و دوم) داشته باشد.

چیزی که هست اینه که هر المان و یا سیستم ای یک رفتار غیر خطی خاص دارد که تا حدی به ایده ال نزدیک میشود اما همیشه از ایده ال فاصله دارد. بحث من اینجا سر این مساله است که یک سیستم غیر خطی به چه شکلی باید به ایده ال نزدیک شود که صدایش با حس شنیداری ما سازگار باشد.

در بحث به ایده ال نزدیک شدن، کسانی که Objective فکر میکنند فقط در پی این هستند که تا حد ممکن فاصله سیستم رو از ایده ال کم کنند و اصلا توجهی به مسیر نزدیک شدن به ایده ال ندارند اما یک طراح حرفه ای فقط شرط رو کم شدن فاصله از ایده ال از هر مسیری و به هر شکلی نمیبینه.

در هر صورت هدف همه طراحان به ایده ال نزدیک شدن هست اما چیزی که مهمه اینه که مسیر و شکل نزدیک شدن به ایده ال رو باید حس شنیداری تعیین کنه حتی اگر در یک مسیر خاص و مورد تایید حس شنیداری از یک حدی بیشتر نتونیم به ایده ال نزدیک بشیم ولی از راه های دیگری که حس شنیداری نمیپسندد بشه خیلی بیشتر به ایده ال نزدیک شد.

من برای اینکه توضیح بدم از نگاهم از چه مسیری باید رفت به مفهوم Micro Linearity و Macro Linearity متوسل شدم. به شکل های زیر نگاه کنید :

l

شکل شماره 1

در شکل بالا تابع ما رفتاری کاملا خطی هم در Macro و هم در Micro  دارد

il

شکل شماره 2

در شکل بالا تابع سیستم در Macro پاسخی غیر خطی دارد اما در Micro پاسخی خطی و هموار دارد و در کل ناحیه مشتق پذیر (مشتق با تمام مراتب) بوده و به اصطلاح Smooth هست.

al

شکل شماره 3

در شکل بالا تابع پاسخ سیستم در Macro رفتاری خطی دارد اما در Micro حالتی خطی نداشته و تابع در بسیاری از نقاط بازه مشتق پذیر نبوده و حالت دندانه دندانه دارد.

nl

شکل شماره 4

در شکل بالا تابع هم در Macro و هم در Micro رفتاری غیر خطی دارد.

فکر کنم منظورم رو با این شکل ها از مفهوم Macro Linearity و Micro Linearity فهمیده باشید ، همانطور که میبینید مفهوم خطی بودن در ماکرو به نمای تابع از دور برمیگردد و مفهوم میکرو به تغییرات ریز و کوچک .

در ماکرو کاملا مشخص هست که اگر نمای کلی تابع حالتی خطی داشته باشد کافیست و در میکرو شرط لازم برای خطی بودن اینست که تابع در مقیاس کوچک شکلی هموار و بدون دندانه داشته باشد. برای تعریف ریاضی هموار بودن یک تابع در میکرو به مفهوم Smooth Function متوسل میشویم. تابعی Smooth بحساب میاد که در همه نقاط همه مشتقاتش از درجه یک تا بالاترین درجه وجود داشته باشند.

تابع شکل اول که هم در Macro و هم در Micro خطی هست عملا در واقعیت وجود ندارد و ما باید به بررسی بقیه اشکال بپردازیم.

ادامه دارد …

Read More

Micro Linearity vs Macro Linearity بخش سوم

یکشنبه 13 سپتامبر 2009
/ / /
Comments Closed

در بخش قبلی نتیجه گرفتم هر نوع ارزش گذاری در مورد صدا باید بر مبنای حس شنیداری انسان باشد و طراحان باید در این مسیر حرکت کنند.

موضوعی که باید بهش بپردازم اینه که چگونه میشه با ابزارهایی که در اختیار داریم در مسیر درست حرکت کنیم، چیزی که هست اینه که ما هم ابزار تحلیل ریاضی مدل مدارات رو داریم و هم دستگاه های اندازه گیری پارامترهای الکترونیکی سیستم رو و هم گوش ای که باهاش به صدا گوش کنیم.

کاری که باید انجام بشه اینه که با سعی و خطا بفهمیم هر تغییری در فیلد Objective مثل استفاده از فیدبک منفی چه تاثیری در فیلد Subjective مثل Timing صدا میگذاره و این تاثیر در شاخص های صدا چه ارزش ای برای حس شنیداری ما در درازمدت داره.

مثلا یک طراح میاد فیدبک منفی رو زیاد میکنه و شاخص هایی مثل Cleanness و احساس Neutrality و تا حدی Sweetness بیشتر میشه اما صدا کمی Dark تر پخش میشه با میکرو داینامیک بدتر و این تغییر شاخص باعث میشه شنونده در دراز مدت احساس خوبی نسبت به صدا نداشته باشه، در این حالت با اینکه فیدبک منفی شاخص هایی از صدا رو خیلی خوب میکنه و شاخص هایی از صدا رو کمی خراب اما چون در درازمدت حس شنیداری نظرش منفی هست پس طراح باید بفهمه که نباید از فیدبک منفی استفاده کنه.

فراموش نکنید هر طراحی هم مانند هر Audiophile ای در یکی از Level های شنیداری که گفتم قرار داره و طبیعتا محصولی که تولید میکنه هم بازتاب درک اون طراح از صدا هست. بنظر من طراحان Goldmund و FM Acoustics نمیتونند در Level 2 و بالاتر جای بگیرند چون آنچه آنان ساخته اند صدایش بنظر کسانی که در Level1 هستند خوب بنظر میاد و نه بنظر شنوندگانی که در Level های بالاتر هستند.

وقتی طراحی حس شنیداری رو ملاک قرار نده و فقط به شاخص های صدا در Level1 بپردازه نتیجه اش همین محصولاتی میشه که شما در بازار به تعداد زیاد میبینید و این صداها در دراز مدت خسته کننده خواهند بود، بقول تونی که میگه :

I have one client who system is £۱/۵m yes Million, amazing impressive, yet boring too, after 30 mins, you feel this is great but where is the music ?!

هنر یک طراح اینه که اولا درک خوبی از صدا داشته باشه (در Level3 باشه) و ثانیا بتونه با سعی و خطا بفهمه رابطه بین پارامترهای Objective با حس شنیداری چیه .

چیزی که جذابه اینه که پاسخ حس شنیداری انسان در درازمدت همگرایی بیشتری بین سلیقه های مختلف داره اما در Level های صفر و یک چون ارزیابی صدا در کوتاه مدت هست اختلاف نظر و سلیقه بیشتره. در Level های بالاتر میبینید که چگونه همه طراحان به سمت استفاده نکردن از فیدبک منفی و طراحی Class A میروند اما در Level های پایین تر همه جور تنوع ای دیده میشه. یعنی هر چه به Level های بالاتر میرویم اتفاق نظرات و همگرایی بین طراحان و Audiophile ها  بیشتر میشه و هرچه به Level های پایین تر میرسیم با کثرت آراء بیشتر و عدم همگرایی مواجه میشویم.

چیزی که بحث الان من هست اینه که من از دید خودم مفهومی رو توضیح میدم که فکر میکنم مربوط به بهتر بودن صدا در Level3 میشه. من هیچوقت طراح سیستم صوتی نبودم اما به هر حال ایده هایی دارم که فکر میکنم برای شما جالب باشه.

به شکل های زیر نگاه کنید :
lamm

halcro

شکل اولی چهار منحنی هموار Smooth رو نشون میده که این منحنی ها در بازه زیادی مشتق پذیراند و شکل دوم سه منحنی ناهموار رو نشون میده که بعلت حالت دندانه دندانه داشتن (در مقیاس کوچک) تابعشون در نقاطی شکست داشته و مشتق پذیر نیست.

ادامه دارد …

Read More