صدای Quad یک چیز است ، یکپارچه و Whole
انگار تصویر صدا ، موقعیت هر استرینگ در Stage ، تونالیته و شاخص صدای هر استرینگ بهمراه شکل تصویرش با فرکانس تغییر نمیکند.
ما یک چیز میشنویم whole .
صدا یک Ambience Field پیوسته دارد با حس سلامت و همان حالت Phase Coherent بودن را به شنونده القا میکند. Phase Coherent بودن ربطی به یکپارچگی کامل صدا ندارد و تنها یک حالت خاص در صدا را تداعی میکند. این شکل تفاوت در خانه مهندس پوینده قبلا تجربه شد.
اولین چیزی که در برخورد اول با صدای Quad جلب توجه میکند توان تصویر سازی این بلندگو هست. من تا بحال چنین تصویری جز یکبار که Planar شنیدم از بلندگویی نشنیدم. تصویری شفاف که احساس میکنید همه سازها در اتاق حضور پیدا کردند و کاملا Pinpoint ، دقیق ، واضح با ابعاد مشخص (بدون تغییر نسبت به فرکانس) پخش میشوند. واقعا این حس بود که این بلندگو خیلی زنده صدا رو پخش میکرد و همه سازها با شفافیت بسیار خوبی در اتاق شما نواخته میشوند. من تابحال چنین تصویر شفاف ، Stable ، واقعی و نزدیک به سورس صدایی نشنیدم.
سازها هر یک در یک نقطه و مکان خاص بین دو بلندگو حضور دارند و حرکت Ghost Like آنها با شفافیت و وضوح تمام حس میشه. صدای هر ساز با تغییر فرکانس تغییر شاخص نداره ، هم از نظر ابعاد تصویر و هم از نظر Timbre صدا و صدایی یکپارچه و واقعی رو شنونده میشنوه. حتی شکل قرار گرفتن میکروفن در کنار پیانو حس میشد و در تصویر احساس میکردید نت های زیرتر در فاصله دورتری از میکروفن قرار گرفته اند.
من فکر میکنم حالت Ghost Like در صدا به خطی بودن پاسخ فاز و Phase Coherent بودن و یا Low Storage Energy بودن Quad برنمیگردد و این مساله به Panel بودن بلندگوی Quad برمیگردد. بلندگوی منگر با اینکه Phase Coherent و Low Storage Energy هست چنین حالتی در صدا رو تداعی نمیکرد اما بلندگوی Planar با اینکه کراس آور دارد و پاسخ Time Domain آن مثل منگر یا Quad نیست این حالت را تداعی میکرد.
من حدس میزنم حالت Ghost Like در صدا به این مساله برمیگردد که ما در یک بلندگوی Panel چندین سورس صدا داریم و از چندین نقطه بر روی سطح ، موج صوتی ایجاد میگردد. این حالت Ghost Like در صدا و نزدیکی ما به سورس صدا واقعا شنونده رو در برخورد اول شگفت زده میکنه.
ابعاد تصویر خوب بود البته بلندگوها باید از نظر من بهتر Place میشدند تا وضعیت بهتری داشته باشیم. فاصله بلندگوها از هم کمی بیشتر از حد معمول بود و بیشتر دو تا مونو حس میشد تا یک استریو به هم پیوسته.
Quad در این شاخص جلوتر از بقیه بلندگوهایی که تابحال شنیدم قرار میگیره. به نظر من عمق و ابعاد بیشتر صدای بلندگوهای درایوری همونطور که منگر میگه خیلی واقعی نیست و این تصویری که Quad میده به نظر واقعی تر و درست تر میاد. من فکر میکنم شرایط آکوستیکی و Speaker Placement میتونست بهتر باشه تا بیشتر پتانسیل Quad مشخص بشه.
در مجموع شکل تصویر سازی در Quad مانند Planar با بلندگوهای درایوری و منگر متفاوت هست و انگار ما از دریچه ای دیگر به صدا گوش میدهیم. تا اونجایی که من میدونم شنوندگان در ایران به Soundstage اهمیت میدهند و تصویر صدا جزو پارامترهایی است که شنونده حتی غیر حرفه ای در وهله اول خیلی راحت تاثیرش رو درک میکنه. فکر میکنم یکی از دلایل علاقه شنوندگان نیمه حرفه ای به بلندگوهای درایوری در نوع تصویرسازی اونهاست که بسیار بزرگ و بقول خارجی ها Big هست. تصویر بزرگ و غیر Pin point بلندگوهای درایوری بنا به گفته آقای ژوزف منگر به سرعت پاسخ دهی درایور بر میگرده و بلندگو های Slow تر تصویر wide تر و بزرگ تری دارند. Quad تصویر PinPoint ای داشت با عمق خوب اما اون حالت بزرگ رو مانند بلندگوهای درایوری تداعی نمیکرد. جالبه بدونید بلندگوهای Marten Design که از درایورهای سریع تر Accuton استفاده میکنند تصویرشون در مقایسه با بلندگو های Slow تر کوچک تر و PinPoint تر هست. من فکر میکنم در تصویر سازی صدای Quad از بلندگوهای درایوری واقعی تر هست هرچند ممکنه شنوندگان تصویر بزرگ تر رو بیشتر دوست داشته باشند. وقتی گوش به یک صدایی عادت میکنه برای قضاوت در مورد صدای جدید ممکنه کمی دچار اشتباه بشه و برای همین هست که من فکر میکنم باید با یک پدیده جدید مثل منگر یا Quad (البته منظورم از جدید نسبت به تکنولوژی درایوری هست) بهتر برخورد کرد و صدای اونها رو برای قضاوت بهتر بیشتر شنید.
آقای فاطمی فاصله بلندگو ها رو از هم زیادتر از حد معمول کرده بودند تا عرض تصویر بیشتر بشه و شنونده اون احساس Big بودن رو داشته باشه ، نمیدونم این کار رو بر اساس شناختی که از سلیقه کاربران داشتند انجام دادند یا تنها هنگام Placement گوش خودشون رو ملاک قرار داده بودند.
صدای Quad خیلی زنده هست و خیلی احساس Light بودن در صدا حس میشه. منظورم از Light بودن نداشتن انرژی در صدا خصوصا فرکانسهای پایین نیست بلکه معنی این Lightness اینه که صدا خیلی راحت Transient ها رو رندر میکنه و اون سنگینی و کندی بلندگوهای درایوری رو نداره. این شاخص به سرعت Quad بر میگرده. همون طور که میدونید پنل الکترواستاتیک سبک ترین ماده ای است که صدا تولید میکنه و سبک بودن به معنی چابک تر بودن و سریع تر پاسخ دادن هست. این حس Liveness رو قبلا با منگر تجربه کرده بودم و با Quad صدا خیلی خالص (به معنی خالی از انرژی اضافه یا یک حالت کودن) ، راحت و زنده پخش میشد.
سازها واقعا به خانه آقای فاطمی آمده بودند و چه راحت نفس میزدند هرچند کمی سورس دیجیتال میتونست اون حالت تنفس رو بهتر کنه و Ambience بهتری به ما بده. من کلکسیونی از سازها رو جلوی خودم میدیدم و سازها بدون تداخل با هم هر یک در مکان خودش راحت پخش میشد. این حس زنده بودن و تنفس رو بلندگوی B&W Prestige هم داشت که من میتونم نتیجه بگیرم Liveness در صدا به سرعت پاسخ دهی بلندگو برمیگرده و شاخص Low Storage Energy بودن. البته من اگر آزمایشکاه داشتم از حالت حدس به یقین میرسیدم و براتون دقیق تر نتیجه گیری میکردم.
حرکت سازها در مکان تصویر بخاطر اون حالت Ghost Like بودن خیلی لذت بخش بود و Start/Stop های دقیق هر ساز بدون دخالت و احساس گم شدگی و در هم رفتگی احساس خوبی در شنونده بوجود می آورد. حتی سازهایی که در پس زمینه بودند حالت Blur نداشتند و راحت و شفاف رندر میشدند.
بنظر میرسه B&W Prestige در بین بلندگو های درایوری از نظر Sharpness بیشتر به صدای Quad نزدیک میشه تا دیگر بلندگو ها.
سورس دیجیتال Ayre برخلاف تعریف هایی که Stereophile ازش کرده بود (آرتور هم معتقده Ayre سورس جالبی نیست) صدایی درست حسابی نمیداد و بنظرم با این سیستم جور نبود و اصلا در کلاس Audio Note و بقیه نبود. به آقای فاطمی گفتم Audio Note یک DAC مدل DAC 5 داره که صدای خیلی خوبی داره و چه خوب میشه با اون دمو کنید. البته وقتی دو طبقه لامپ داریم بد نیست از یک سورس دیجیتال SolidState مثل dCS یا EMM Labs استفاده کنیم تا اون حالت High Resolution سورس با نرمی طبقه لامپ به یک تعادل و نقطه خوب برسه.
آقای فاطمی سورس آنالوگ Linn LP12 هم داشتند و از اون هم صدا گرفتند اما خیلی Fidelity سورس شاید بخاطر خود صفحات بالا نبود و اون حالت Precision و Filedity بالا در صدا حس نمیشد هرچند صدا دوست داشتنی و راحت بود.
وقتی سورس آنالوگ پخش میشه با لامپ و Quad شنونده حوصله تمرکز روی صدا رو از دست میده و تقریبا دوست داره فقط موسیقی گوش کنه البته کمی اون Roll off ناحیه بالا دلیل این مساله هست اما در کل گوش من خیلی آنالوگ رو دوست داره و من حس میکنم برای ساعتها موسیقی شنیدن دیجیتال نمیتونه جای آنالوگ رو بگیره.
اگر سورس صدا میشد EMM Labs و کابلها بهتر میشدند مطمئن بودم این سیستم میتونست یکی از بهترین صداهایی باشه که در این دنیا وجود داره و البته حتی با همین سورس و همین کابل دراز سه متری صدا بسیار تاثیر گذار بود. واقعا این سیستم مثل CAST با Wilson جلب توجه نمیکرد و خیلی خوب برای شنونده موسیقی پخش میکرد. من فکر میکنم مهمترین چیز اینه که یک سیستم محدودیت هاش در لحظه شنیدن جلب توجه نکنه و هرچند هر سیستمی محدودیت های خودش رو داره و هر سیستمی شاخص صدای خودش رو داره اما خیلی مهم هست که لحظه ای که شما به صدایی گوش میکنید احساس نکنید یه چیزی کم هست و یا یه چیزی باید بهتر بشه.
آنالوگ با لامپ و Quad در عین خوش صدایی جلب توجه نمیکردند اما سورس دیجیتال Ayre خودش رو نشون میداد و به من میگفت Stereophile رو نباید جدی گرفت.
این تحلیل خیلی طولانی شده و من هم خیلی حوصله تایپ ندارم و بقیه این تحلیل رو به مرور در سایت میگذارم.
بد نیست بدونید بیشتر از Quad آمپلی فایر لامپی Audio Note Ankoru روی من تاثیر داشت و کاملا باورم شد میشه از لامپ صدایی بهتر از حتی بهترین Solidstate ها شنید.
4 Comments