سالروز درگذشت استاد پرویز مشکاتیان رو گرامی میدارم. میدونید من بی نهایت به این هنرمند علاقه مند ام و زیباترین کارهایی که شنیدم ساخته ایشون بوده. به چهارمضراب (آهنگ هجدهم) آلبوم “لحظه دیدار نزدیک است” گوش کنید ببینید چه چهارمضرابی ایشون ساختند.
متن زیر رو به نقل از بی بی سی آوردم :
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2010/09/100921_l11_meshkatian_anniversary.shtml
پایان شهریورماه امسال نخستین سالگرد پایان زندگی نوازنده سنتور و آهنگساز خوش قریحه، پرویز مشکاتیان است
او اگر چه در سالهای پیش از انقلاب رشد و پرورش یافته ولی به نسل موسیقیدانان جوان زمان انقلاب و پس از آن تعلق دارد، موسیقیدانانی که بر خلاف گمان رایج و آرزوی نظام تازه، به بند تعصبات سنتی در نیامدند و در حد مقدور و امکان کوشیدند تا جلوههای تازهای به موسیقی ببخشند و در عین پایبندی به اصالتهای بومی، فرمهای کمابیش نوآورانهای برای بیان هنری خود پیدا کنند.
این کوشش مستمر هم در شیوه نواختن آنها باز میتابید و هم در آن چه که میآفریدند. در سالهای اول چارهای جز آن نداشتند که به اقتضای زمان سرودهای به اصطلاح انقلابی بسازند. سرودهایی که البته تاریخ مصرف داشت ولی به هر حال آهنگسازان جوان را در عرصه نگاه میداشت.
تب انقلابی که فرو کش کرد، اینان نیز با احتیاط محدوده کار را وسعت دادند و به ساختن آهنگ روی مجموعههای شعر کلاسیک، به ویژه بخش عرفانی آن پرداختند. از سوی دیگر رفته رفته ریتمهای برانگیزانندهای را که ظاهرا غیر مجاز به شمار میآمد به کار گرفتند و از ترکیب آنها با موضوعات عرفانی تحرکی در موسیقی سنتی به وجود آوردند.
با گذشت زمان باز هم دریچهها گشودهتر شد و آهنگسازان به شعر نو نیز روی آوردند و طبعا گزیری نداشتند که موسیقی خود را با تمها و شیوههای نوآورانه شعر نو هماهنگ سازند.
همه این کوششها سبب شد که موسیقی سنتی که میرفت به رکود مطلق برسد، نشاط و سر زندگی تازهای به دست بیاورد. مشکاتیان از زمره کسانی بود که مجدانه از هر فرصتی برای هموار کردن راه آینده بهره میگرفت.
پرویز مشکاتیان در سال ۱۳۳۴ در شهر نیشابور زاده شده و از شش سالگی نواختن سنتور را نزد پدر آغاز کرده است. از هشت سالگی دست به نواختن پیدا کرده و در جشنهای مدرسهای و پس از آن در اردوگاههای تحصیلی رامسر…. هرجا توانسته، مهارتهای خود را در سنتور نوازی نشان داده است. او پس از پایان بردن تحصیلات دبیرستانی، پای در بخش موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نهاده و به طور جدی به فراگیری موسیقی سنتی پرداخته است.
در آغاز ردیف میرزا عبدالله را نزد نورعلی خان برومند آموخته و هم زمان از دانش و تجربه استادان دیگری چون عبدالله دوامی، سعید هرمزی، یوسف فروتن و محمد تقی مسعودیه بهره برده و سرانجام در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران به کار تدریس مشغول شده است.
پیوند سوز و شور
مشکاتیان همراه با حسین علیزاده و محمدرضا لطفی گروه عارف و شیدا را بنا گذاشتند
پرویز مشکاتیان همراه با حسین علیِزاده، در سال ۱۳۵۴، یعنی یک سال پس از بنیاد گروه شیدا از سوی محمدرضا لطفی، گروه دیگری را به نام عارف پدید آورد.
این سه در سال۱۳۵۶ گروههای خود یعنی شیدا و عارف را در یکدیگر ادغام کرده و گروه بزرگتر ” چاووش” را به وجود آوردهاند. چاووش که از همکاری و مشاوره هوشنگ ابتهاج شاعر معروف نیز برخوردار بوده، چهار سالی دوام آورد. ولی بعد در برابر دشواریها از پای در آمد.
مشکاتیان با این همه از پای ننشسته و از نو به گروه عارف سر و سامانی داد و با آن گشت و گذار هنری خود را در برونمرز با همکاری خوانندگان شهرهای چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری آغاز کرد.
او در میان جمع شنوندگان برونمرزی نیز به عنوان نوازنده و آهنگسازی پر جاذبه شهرت یافته است. از میان آفریدههای مشکاتیان میتوان از جمله از شورانگیز، آستان جانان، کرد بیات، دلانگیزان، گلنوش، صبح است ساقیا، افسرده حال، مقام صبر و “یاد باد” یاد کرد.
او قطعات ضربی و چهار مضرابهای سخت برانگیزانندهای نیز آفریده که چهار مضراب در بیداد همایون برای سنتور و ارکستر در صدر آنها نشسته است.
مشکاتیان در پیوند “سوز درون” با “شور برون” توانایی غریبی دارد. به نیروی شور، سوز درون را به مخاطبان منتقل میکند. هیچ نواخته او نیست که از این سوز و شور برانگیزاننده خالی باشد. چهار مضراب بیداد او با آن مضرابهای چالاک مصداق برجسته این توصیف است.
پیوند باشعر نو
بسیاری از محبوب ترین تصنیف های محمدرضا شجریان را مشکاتیان ساخته است
در یکی از گشت و گذارهای هنری گروه عارف در اروپا، در سال ۱۳۷۲، با پرویز مشکاتیان به گفت و گو نشستم و پیش از هر چیز از او درباره موسیقی پس از انقلاب پرسیدم و او با احتیاط پاسخ داد:
“موسیقی بعد از انقلاب چند تموج داشته. سالهای اول انقلاب، مورد قهر قرار گرفته بود. سازها را شکستند، یک مقدار بی مهری کردند… بعد یک دوره ایستا را طی کرد و بعد که این موجها خوابید باید بگویم که توجه به موسیقی به حد مطلوب در آمد. از آن جا که هیچ وقت با یک نگاه معقول و مطلوب به موسیقی نگاه نشده، حرکت آن قائم به ذات شده است.”
“به هر حال نتیجه آن سالهای فترت این شده که توجه به همه ارکان موسیقی بیشتر شده است….. هنرستانها داوطلب بسیار پیدا کرده و کلاسهای خصوصی هم همینطور. تا آن جا که شاگردان بی ساز میمانند!… الان طبق آماری که خودمان تهیه کردهایم تنها تهران بیش از یکصد و پنجاه هزار هنر جوی موسیقی دارد، اصفهان نزدیک به پانزده هزار نفر…یکی از عوامل شدت یافتن این علاقه، همان رفتارهای نفی کننده سالهای اول انقلاب است. بعد هم چون بچهها هیچ امکان تفریحی ندارند، بهتر میدانند که در خانه بنشینند و سازی بزنند.”
“از سوی دیگر چون هیچ وقت نوازندههای مطلوب خود را در رادیو تلویزیون پیدا نمیکنند، مجبور میشوند بروند در گوشه خانهای نوار آنها را گوش کنند و طبعا آنها را با دقت بیشتری گوش میکنند….”
از آنجا که پرویز مشکاتیان برای اجرای ارکسترهای بزرگ نیز موسیقی نوشته است از او درباره سازآرائیهای ترکیبی (میان سازهای ملی و بینالمللی) پرسیدم:
او در پاسخ گفت: “ساز یک وسیله است و هدف نیست. شما اگر پیام یا احساسی را که دارید به وسیله مثلا ترومبون بتوانید راحتتر بیان کنید، در استفاده از آن اصلا مسئلهای پیش نمیآید. و به جایی بر نمیخورد. فقط باید نتیجه کار زیبا باشد. اشکال کار در این است که بعضی از بچهها برای آن که فقط نوآوری کرده باشند، شکل را به هم میریزند و به محتوا کاری ندارند. ولی اگر محتوائی غنی در کار باشد، با همان شکل دلپذیری که مورد نظر شماست، همان چیزی میشود که همه به دنبالش هستیم.”
مشکاتیان: من فکر میکنم موسیقی سنتی ایران بالقوه توانایی کار روی شعر نو را دارد
“مثلا من خودم با ” ویولن” مسئلهای ندارم… ولی اگر در همین گروه عارف ما یکی دو تا ویولن هم باشد، لهجهاش کاملا مشخص میشود. مگر این که کار آرانژه و آرمونیزه شده باشد و بیست تا ویولن در اجرای آن شرکت داشته باشند. بعد هم این بیست تا ویولن، چهار تا ویولن سل و دوتا کنتر باس میخواهد که مجموعه را کامل کند. در حالی که اگر ما فقط دو تا ویولن تنها را در میان سازهای ملی بگذاریم، به همان ویولن بی حرمتی کردهایم….”
پرویز مشکاتیان بر روی شعر شاعران نوگرا چون نیما، سایه، اخوان، سپهری و مشیری نیز آهنگ ساخته است.
آخرین پرسشم از او درباره همین پیوند موسیقی سنتی با شعر امروز ایران بود:
” من فکر میکنم موسیقی سنتی ایران بالقوه توانایی کار روی شعر نو را دارد. ولی در این مورد باید بگویم که همان طور که شکل شعر امروز ما با غزلیات کهن متفاوت است، شکل موسیقی پیوندی با آن نیز باید متفاوت از پیوندهای پیشین باشد، البته شکل نه محتوا. چون شعر نو، شیوه بیان متناسب با خودش را میخواهد…”
پرویز مشکاتیان با کار روی شعر ” قاصدک” از مهدی اخوان ثالث، یکی از بهترین نمونههای پیوند موسیقی سنتی و شعر نو را پدید آورده است.
شوربختانه فضای بسته پس از انقلاب، به ویژه تشدید محدودیتهای فرهنگی در سالهای اخیر پرویز مشکاتیان را نیز به سر خوردگیهای مرگآور دچار کرد و او در سیام شهریور ماه سال ۱۳۸۸ در سن پنجاه و چهار سالگی در تهران درگذشت.