صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن |
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن | |
زآن پیشتر که عالم فانی شود خراب |
ما را ز جام باده گلگون خراب کن | |
خورشیدِ مِی ز مشرق ساغر طلوع کرد | گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن | |
روزی که چرخ از گِل ما کوزهها کند | زنهار کاسهٔ سر ما پر شراب کن | |
کار صواب بادهپرستی است حافظا | برخیز و عزمِ جزم به کار صواب کن |
این شعر حافظ رو باید اول صبحی با صدای شجریان شنید تا روزتون طور دیگری آغاز بشه، چه گنجینه هایی در ادبیات و موسیقی ایران وجود داره که فقط بخشی از اون به این زیبایی به ما ارائه میشه.
این آلبوم رو باید شنید ، البته مطمئنم حتما شنیدید ، هر بار که میشنویم همچنان دوست داشتنی است.
شجریان تو دوران اوج فعالیت هنریش این اثر رو با استاد مشکاتیان اجرا کرد و میتونید ببینید تو اجرای فرکانسهای بالا چه توانایی هایی داشته و در مجموع این اثر از نگاه من در کنار آلبوم های بیداد و آستان جانان و مرکب خوانی یک شاهکار بحساب میاد. دست آقای مشکاتیان درد نکنه ، روحش شاد و قرین رحمت …
دوش دور از رویت ای جان، جانم از غم تاب داشت | ابر چشمم بر رخ از سودای تو سیلاب داشت | |
نه از تفکر عقل مسکین پایگاه صبر دید | نه از پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت | |
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود | تا سحر تسبیحگویان روی در محراب داشت | |
دیدهام میجست گفتندم نبینی روی دوست | عاقبت معلوم کردم کاندر او سیماب داشت | |
روزگار عشق خوبان شهد فائق مینمود | باز دانستم که شهدآلوده زهر ناب داشت | |
سعدی این ره مشکل افتاده است در دریای عشق | اوّل آخر در صبوری اندکی پایاب داشت |
سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق …